کلمه جو
صفحه اصلی

farthing


معنی : پول خرد انگلیس، فارثینگ
معانی دیگر : (هرچیز بی ارزش) پشیز، غاز، شاهی، پول سیاه، (سابقا در انگلیس) سکه ای که یک چهارم ((پنی)) penny ارزش داشت

انگلیسی به فارسی

فارثینگ، پول خرد انگلیس


farthing، پول خرد انگلیس، فارثینگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coin formerly minted in England worth one fourth of a penny.

(2) تعریف: something of little or no value.

• coin formerly used in great britain (equal to one-fourth of a british penny)
in old british currency, a farthing was a coin that was worth a quarter of a penny.

مترادف و متضاد

پول خرد انگلیس (اسم)
farthing

فارثینگ (اسم)
farthing

جملات نمونه

1. it is not even worth a farthing
حتی ارزش یک پول سیاه را هم ندارد.

2. Farthing Lane's just above the High Street and parallel with it.
[ترجمه ترگمان]خیابان Farthing لین در بالای خیابان اصلی و موازی با آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]Farthing Lane درست بالای خیابان بالا و موازی با آن

3. I do not own a farthing - - bereft in a shipwreck of all but my wedding-ring.
[ترجمه ترگمان]من حتی یک شاهی پول ندارم که در یک کشتی غرق در غرق شدن از همه چیز بجز حلقه ازدواج من محروم مانده باشد
[ترجمه گوگل]من یک farthing ندارم - در کشتی خراب همه، اما حلقه عروسی من

4. He doesn't care a farthing.
[ترجمه ترگمان]یک شاهی هم برایش مهم نیست
[ترجمه گوگل]او اهمیتی ندارد

5. She always looked at every farthing twice before parting with it.
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از جدا شدن با آن به هر کو پک نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه قبل از هرج و مرج با آن دو بار به فارتون نگاه کرد

6. The penny farthing made its first appearance in 1870 and was ridden round the world in 188
[ترجمه ترگمان]پنی کو پک اول به سال ۱۸۷۰ می رسید و دور دنیا به دور دنیا می تاخت
[ترجمه گوگل]Farting penny اولین بار در سال 1870 ظاهر شد و در سال 188 در سراسر جهان غرق شد

7. On it were her confirmation cross and the farthing Rob had given her soon after they met.
[ترجمه ترگمان]بر روی آن صلیب confirmation و the که راب بعد از ملاقات آن ها به او داده بود، به او داده بود
[ترجمه گوگل]بر روی آن صلیب تاییدش بود و رابرت فورتا پس از آن ملاقات کرد

8. Only yesterday she hadn't cared a farthing for the woman.
[ترجمه ترگمان]فقط دیروز یک دینار برای زن نداشت
[ترجمه گوگل]فقط دیروز او برای زن بیمار نبود

9. This old clock is not worth a farthing.
[ترجمه ترگمان]این ساعت قدیمی ارزش یک شاهی پول ندارد
[ترجمه گوگل]این ساعت قدیمی ارزش فارت نیست

10. I don't care a brass farthing where you go.
[ترجمه ترگمان]حتی یک شاهی پول هم برایم مهم نیست
[ترجمه گوگل]من اهمیتی نمی دهم که به کجا بروم

11. He does not value that a brass farthing.
[ترجمه ترگمان]حتی یک شاهی پول هم برایش ارزش قائل نیست
[ترجمه گوگل]او این ارزش را ندارد که یک فنجان برنج

12. The debt shall be paid to the uttermost farthing.
[ترجمه ترگمان]تا دینار آخرش را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بدهی باید به حداکثر مبلغ پرداخت شود

13. 'I'll have my dues, and not a farthing over.
[ترجمه ترگمان]من حق عضویت خود را دارم و حتی یک شاهی هم ندارم
[ترجمه گوگل]'من هزینه هایم را دریافت می کنم، و نه فارت کردن

14. Hunger was shred into atomies in every farthing porringer of husky chips of potato, fried with some reluctant drops of oil .
[ترجمه ترگمان]گرسنگی بود که در هر یک porringer سیب زمینی of سیب زمینی برشته شده بود و با چند قطره قطره از نفت سرخ می شد
[ترجمه گوگل]گرسنگی در هر فریزر فارت از چیپس هویج سیب زمینی، با برخی از قطره های غیرمنتظره روغن سرخ شده است

It is not even worth a farthing.

حتی ارزش یک پول سیاه را هم ندارد.



کلمات دیگر: