1. fiduciary currency
پول اعتباری
2. fiduciary loan
وام شرافتی
3. fiduciary property
ملکی که امانتا (یا وکالتا) برای کسی نگهداری می شود
4. a fiduciary guardian of a minor child
قیم قابل اعتماد طفل صغیر
5. a fiduciary relationship
رابطه ی مبتنی بر اعتماد
6. Pension funds have a fiduciary duty to their clients, not to the rest of the market.
[ترجمه ترگمان]صندوق های بازنشستگی یک وظیفه امانتداری به مشتریان خود دارند، نه به بقیه بازارها
[ترجمه گوگل]صندوق های بازنشستگی وظیفه وفاداری به مشتریان خود دارند، نه به بقیه بازار
7. The extent to which fiduciary duties are modified will depend on what precisely is disclosed and to what the beneficiary has consented.
[ترجمه ترگمان]میزان اجرای وظایف امانتداری به آنچه که به درستی افشا می شود و آنچه که ذی نفع پذیرفته است بستگی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]میزان وظایف اعتباری تغییر یافته بستگی به آنچه دقیقا مشخص شده است و آنچه که ذینفع موافقت کرده است
8. They would also risk breach of their fiduciary duties to act in the best interests of the company rather than in their own.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین نقض وظایف امانتداری خود را به عنوان بهترین منافع شرکت به جای خودشان انجام می دادند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین نقض وظایف محرمانه خود را به خطر می اندازند تا در بهترین منافع شرکت عمل کنند و نه در خودشان
9. This is otherwise known as a fiduciary relationship.
[ترجمه ترگمان]این به عنوان یک رابطه fiduciary شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این در غیر این صورت به عنوان یک رابطه معتاد شناخته می شود
10. It was in the nineteenth century that fiduciary duties were extended to company directors.
[ترجمه ترگمان]در قرن نوزدهم بود که وظایف امانتداری به مدیران شرکت بسط داده شد
[ترجمه گوگل]این در قرن نوزدهم بود که وظایف اداری به مدیران شرکت گسترش یافت
11. This special fiduciary relationship thus becomes the base of the theory on director's duty in common law.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این رابطه تکلیف (fiduciary)خاص به مبنای وظیفه مدیر در قانون مشترک تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]این روابط فدایان ویژه به این ترتیب پایه ای از تئوری وظیفه مدیر در قانون مشترک می شود
12. Trustee's any breach of the fiduciary duties will result in the loss of settler's fiduciary interests, so he must take the compensatory duty.
[ترجمه ترگمان]عضو هیات امنا از هر تخطی از وظایف fiduciary نتیجه خواهد گرفت که از دست دادن منافع fiduciary ناشی می شود، بنابراین باید وظیفه اش را به عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]هر گونه نقض وظایف محرمانه توسط وکیل مدافع، منجر به از دست دادن منافع مکرر مهاجرین خواهد شد، بنابراین او باید وظیفه جبران کند
13. Trust is a kind of fiduciary relationship, which is the basis of the emergence and continue of the trust.
[ترجمه ترگمان]اعتماد نوعی رابطه fiduciary است، که اساس ظهور و تداوم اعتماد است
[ترجمه گوگل]اعتماد یک نوع رابطه فدکایی است که پایه ظهور و ادامه اعتماد است
14. They have a case against their directors for breach of fiduciary duty.
[ترجمه ترگمان]اونا یه پرونده علیه their برای نقض وظیفه fiduciary دارن
[ترجمه گوگل]آنها برای نقض وظیفه وظیفه علیه مدیران خود پرونده دارند
15. It can not, therefore(Sentence dictionary), be depended on as an exclusive method for avoiding conflicts between fiduciary law and regulatory rules.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نمی تواند به عنوان یک روش انحصاری برای اجتناب از تعارض بین قانون fiduciary و قوانین تنظیمی به عنوان یک روش انحصاری باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین نمی تواند، بنابراین (واژه نامه جمله)، به عنوان یک روش منحصر به فرد برای جلوگیری از درگیری بین قانون اعتماد و قوانین نظارتی بستگی دارد
16. Like all trustees, if he fails to perform his fiduciary responsibilities, he is personally accountable for his mistakes.
[ترجمه ترگمان]مانند همه trustees، اگر او نتواند مسئولیت های امانتداری خود را انجام دهد، او شخصا مسئول اشتباه ات خود است
[ترجمه گوگل]همانطور که همه طرفداران، اگر او قادر به انجام وظایف محوله خود نیست، او شخصا برای اشتباهات خود پاسخگو است