کلمه جو
صفحه اصلی

famed


معنی : ستوده، مشهور، سربلند
معانی دیگر : نامور، بلندآوازه، معروف، نامدار، نامدار the famed museums of london and new york موزههای بلند آوازهی لندن و نیویورک

انگلیسی به فارسی

نامور، بلندآوازه، معروف، مشهور، نامدار


مشهور است، مشهور، ستوده، سربلند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: widely known or talked about; renowned; famous.
متضاد: obscure, unknown
مشابه: famous, well-known

- The bookstore was overrun when the famed author came to sign copies of her new book.
[ترجمه ترگمان] وقتی نویسنده مشهور برای امضای نسخه هایی از کتاب جدیدش به این کتابفروشی آمد، این کتابفروشی مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه گوگل] این کتابفروشی زمانی آغاز شد که نویسنده معروف به امضای نسخه های کتاب جدیدش آمد

• renowned, famous, well-known
if you are famed for something, you are well-known and admired because of it; a literary word.

مترادف و متضاد

ستوده (صفت)
admirable, praised, commendable, praiseworthy, laudable, celebrated, adorable, well-known, famous, famed, far-famed

مشهور (صفت)
celebrated, grand, well-known, popular, famous, reputable, famed, reputed, far-famed, well-thought-of

سربلند (صفت)
honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

جملات نمونه

1. the famed museums of london and new york
موزه های بلند آوازه ی لندن و نیویورک

2. his father was a famed mystic
پدرش صوفی معروفی بود.

3. A famed person and a fattened pig are alike in danger.
[ترجمه ترگمان]آدم معروف و یک خوک فربه در خطر هستند
[ترجمه گوگل]یک شخص مشهور و یک خوک چاق در خطر هستند

4. The fountains of Rome are famed for their architectural beauty.
[ترجمه ترگمان]فواره های شهر رم به خاطر زیبایی معماری شان مشهور هستند
[ترجمه گوگل]چشمه های رم برای زیبایی های معماری خود مشهور هستند

5. The famed film-maker slammed the claims as "an outrageous lie".
[ترجمه ترگمان]فیلم ساز معروف این ادعاها را به عنوان \"دروغ ظالمانه\" مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]این فیلمساز مشهور ادعاهای را 'دروغ ظالمانه' نامید

6. It's a city famed for its ski slopes and casinos.
[ترجمه ترگمان]این شهر به خاطر پیست اسکی و کازینوها معروف است
[ترجمه گوگل]این شهر مشهور برای دامنه های اسکی و قمار است

7. He was famed for his stubborn resistance and his refusal to accept defeat.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر مقاومت stubborn و امتناع از پذیرش شکست معروف بود
[ترجمه گوگل]او برای مقاومت شدید خود و عدم رضایت خود از پذیرش شکست، مشهور بود

8. The Shetlands are famed for their colonies of sea birds.
[ترجمه ترگمان]The به خاطر colonies پرندگان دریایی مشهور هستند
[ترجمه گوگل]شتلند برای مستعمرات خود از پرندگان دریایی مشهور هستند

9. St. Patrick's Cathedral is famed for its midnight mass on Christmas eve.
[ترجمه ترگمان]کلیسای جامع سنت پاتریک در شب کریسمس معروف به نماز نیمه شب خود است
[ترجمه گوگل]کلیسای جامع سنت پاتریک برای توده نیمه شب در عصر کریسمس مشهور است

10. Her intellect is famed far and wide.
[ترجمه ترگمان]هوش او بسیار مشهور و گسترده است
[ترجمه گوگل]عقل او مشهور به دور و گسترده است

11. The city is famed for its outdoor restaurants.
[ترجمه ترگمان]این شهر به خاطر رستوران های روباز معروف است
[ترجمه گوگل]این شهر برای رستوران های فضای باز مشهور است

12. The Gurkhas are famed for their prowess in battle.
[ترجمه ترگمان]The به خاطر دلاوری خود در جنگ مشهور هستند
[ترجمه گوگل]گورخها به خاطر توانایی خود در نبرد مشهور هستند

13. The magazine is famed for its merciless political lampoons.
[ترجمه ترگمان]این مجله به خاطر lampoons های سیاسی بی رحمانه معروف است
[ترجمه گوگل]این مجله به خاطر لامپوهای سیاسی بی رحمش مشهور است

14. She is famed for playing dizzy blondes.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر بازی مو طلایی مشهور است
[ترجمه گوگل]او برای بازی مو بور سرحال مشهور است

15. Finvarra possessed great intelligence and was a famed chess-player.
[ترجمه ترگمان]Finvarra هوش زیادی داشت و یک بازیکن شطرنج مشهور بود
[ترجمه گوگل]Finvarra دارای هوش عالی بود و شطرنجباز مشهور بود

the famed museums of London and New York

موزه‌های بلندآوازه‌ی لندن و نیویورک



کلمات دیگر: