کلمه جو
صفحه اصلی

emasculate


معنی : اخته کردن، سست کردن، از مردی انداختن
معانی دیگر : تضعیف کردن، سستاندن، زبون کردن، بی توان کردن، (ویژگی خوب چیزی را) از بین بردن، خواجه کردن، (مرد را) عقیم کردن

انگلیسی به فارسی

از مردی انداختن، اخته کردن، (مجازاً) سست کردن


از بین بردن، از مردی انداختن، اخته کردن، سست کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emasculates, emasculating, emasculated
مشتقات: emasculative (adj.), emasculatory (adj.), emasculation (n.), emasculator (n.)
(1) تعریف: to castrate.

(2) تعریف: to take away the strength or energy of; weaken.

• castrate; weaken
if someone or something is emasculated, their strength or power is removed so that they become weak or ineffective.

مترادف و متضاد

اخته کردن (فعل)
neuter, castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate

سست کردن (فعل)
slacken, slack, weaken, emasculate, enervate, enfeeble, discourage, loosen, relax, inactivate

از مردی انداختن (فعل)
emasculate, unman

weaken, deprive of force


Synonyms: alter, debilitate, devitalize, enervate, fix, impoverish, vitiate


Antonyms: aid, assist, help


جملات نمونه

1. They were accused of trying to emasculate the report's recommendations.
[ترجمه ترگمان]آن ها متهم به تلاش برای emasculate توصیه های این گزارش بودند
[ترجمه گوگل]آنها به تلاش برای مخدوش کردن توصیه های این گزارش متهم شدند

2. The company tried to emasculate the unions.
[ترجمه ترگمان]شرکت کوشید تا اتحادیه ها را منحل کند
[ترجمه گوگل]این شرکت تلاش کرد تا اتحادیه ها را از بین ببرد

3. Such a conclusion could emasculate the exercise of many discretionary powers.
[ترجمه ترگمان]چنین نتیجه ای می تواند اعمال بسیاری از اختیارات اختیاری را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]چنین نتیجهای می تواند موجب تحقق بسیاری از قدرت های اختیاری شود

4. The means used to emasculate local government have been varied.
[ترجمه ترگمان]ابزار مورد استفاده برای emasculate دولت محلی متفاوت بوده است
[ترجمه گوگل]ابزاری که برای تخریب دولت محلی استفاده می شود متنوع بوده است

5. What he did wish was to emasculate his opponents, and then to pretend they were coming together as equals.
[ترجمه ترگمان]کاری که می خواست بکند این بود که opponents را emasculate کند و بعد وانمود کند که با هم هستند
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت که مخالفان خود را مخدوش کند و سپس به وانمود کند که با هم برابرند

6. Barry worried that working for a woman would emasculate him in his girlfriend's eyes.
[ترجمه ترگمان]بری نگران این بود که برای زنی کار کند بی آن که بتواند او را در چشمان دوست دخترش بی اندازد
[ترجمه گوگل]بری نگران بود که کار برای یک زن او را در چشم دوست دخترش پنهان کند

7. To deprive of virility or spirit; emasculate.
[ترجمه ترگمان]نه آنکه او را از مردانگی و مردانگی محروم کنم
[ترجمه گوگل]برای محروم کردن روحانی یا روحانی؛ از بین بردن

8. Physically, she was of a pale, emasculate and unimportant structure.
[ترجمه ترگمان]از نظر جسمی او زنی رنگ پریده و بی emasculate و بی اهمیت بود
[ترجمه گوگل]از لحاظ جسمی، او از یک ساختار نادری، ناهموار و غیر قابل توجه بود

9. Take the orchestra out of the pit, and unless you emasculate their contribution, the problem is compounded.
[ترجمه ترگمان]ارکستر را از گودال بیرون ببرید، و مگر اینکه سهم شان را از دست بدهید، مشکل پیچیده تر می شود
[ترجمه گوگل]ارکستر را از گودال بیرون بیاورید، و مگر اینکه سهم خود را از بین ببرید، مشکل پیچیده شده است

10. Enhancing that contempt is the effort of feminists to emasculate the political order itself.
[ترجمه ترگمان]افزایش این تحقیر، تلاش of است که خود نظم سیاسی را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]تقویت این تحقیر، تلاش فمینیست ها است تا خود را به نظم سیاسی تحریف کند

11. But unlike other reformers he wants not to co-opt labor's leaders rather than emasculate them -- to "enlist" them in the "fight. "
[ترجمه ترگمان]اما برخلاف سایر مصلحان، او خواهان مشارکت رهبران کارگری به جای emasculate کردن آن ها - - در \"مبارزه با آن ها\" در \"جنگ\" است
[ترجمه گوگل]اما بر خلاف دیگر اصلاح طلبان، او نمی خواهد رهبران کار را به هم متصل کند تا آنها را از بین ببرد - آنها را در 'مبارزه' جذب کنند '

12. To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و geld را از خود دور کند، بی آن که emasculate باشد
[ترجمه گوگل]برای حذف بیضه ها از یک مرد geld یا emasculate

13. Castrate: To remove the testicles of a male; geld or emasculate.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه بیضه نر و یا emasculate را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]کاستات: برای حذف بیضه های مردانه؛ geld یا emasculate

a film (which has been) emasculated by censorship

فیلمی که سانسور آن را ناقص کرده است


Corruption and discrimination had emasculated the country's laws.

فساد و تبعیض قوانین کشور را سست کرده بود.


پیشنهاد کاربران

عقیم کردن


ضعیفاندن.
سستاندن.
ناتواناندن.
اختهاندن.
عقیماندن.

مردی را از کسی گرفتن، تضعیف کردن


کلمات دیگر: