1. 'I'm going now,' she said, fastening her coat.
[ترجمه ترگمان]در حالی که کتش را چفت می کرد، گفت: من می روم
[ترجمه گوگل]او گفت، 'من در حال رفتن هستم، کت خود را بستن
2. The trousers have a fly fastening.
[ترجمه ترگمان]شلوارها دارای بال بال هستند
[ترجمه گوگل]شلوار دارای یک گیره پرواز است
3. The sundress has a neat back zip fastening.
[ترجمه ترگمان]یه لباس زنونه خیلی تمیز و مرتب داره
[ترجمه گوگل]ساندویچ دارای یک گیره زیپ جادویی است
4. This fastening can be cut to any length as it is available by the metre or sold in pre-packed form.
[ترجمه ترگمان]این چفت شدگی می تواند تا زمانی که توسط متر در دسترس باشد و یا به شکل قبل از بسته بندی فروخته شود، بریده شود
[ترجمه گوگل]این گیره را می توان به هر طوری که توسط متر در دسترس است و یا به صورت فروخته شده فروخته شود، برش داده می شود
5. But the danger, in fastening on Ayckbourn's ingenuity, is that we overlook what he is saying.
[ترجمه ترگمان]اما خطر، با بسته شدن به نبوغ Ayckbourn، این است که ما آن چه را که می گوید نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]اما خطری که بر روی نوآوری آیکبورن تأثیر می گذارد این است که ما آنچه را که می گویند نادیده می گیریم
6. Apart from fastening the cuttings together, the lead strip acts as a weight to hold the bunch down.
[ترجمه ترگمان]جدا از سفت کردن برش با هم، نوار سرب به عنوان یک وزن برای نگه داشتن یک خوشه عمل می کند
[ترجمه گوگل]به غیر از اتصال قلمه با هم، نوار سرب به عنوان یک وزن برای نگه داشتن دسته پایین عمل می کند
7. She likes to see the fastening, which means that for convenience, the shoe ends up on the wrong foot.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد چفت را ببیند، که به این معنی است که برای راحتی کفش روی پای بد قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به دیدن چفت و بست، که به معنی آن است که برای راحتی، کفش به پای نادرست می رسد
8. They have a fly fastening, and two side pockets.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند با یک پرواز پرواز کنند و دو جیب دیگر هم در جیب دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک گیره فلزی و دو جیب جانبی دارند
9. The man opposite him was calmly fastening his safety belt.
[ترجمه ترگمان]مرد روبروی او به آرامی کمربند ایمنی خود را بست
[ترجمه گوگل]مردی که مقابل او قرار داشت، کمربند ایمنی خود را آرام کرد
10. His fingers were numb and he had trouble fastening the buttons.
[ترجمه ترگمان]انگشتانش کرخت شده بود و به زحمت می توانست دکمه را ببندد
[ترجمه گوگل]انگشتان او بی حس شد و او دچار مشکل زدن دکمه ها شد
11. A dozen suited men were fastening the edges of the insulator to the brace of the frame.
[ترجمه ترگمان]ده دوازده نفر با کت و شلوار edges سیم را به لبه قاب بسته بودند
[ترجمه گوگل]ده نفر از مردان مناسب، لبه های عایق را به پایه فریم وصل کردند
12. He's fastening on that poor girl like a leech.
[ترجمه ترگمان]می خواهد آن دختر بیچاره را مثل زالو چفت کند
[ترجمه گوگل]او بر این دختر ضعیف مثل زالو تنگ می کند
13. Nylon fastening tapes with AZO free are available for 108 colours.
[ترجمه ترگمان]پارچه های نایلونی با نوارهای رایگان azo برای ۱۰۸ رنگ در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]نوارهای اتصال نایلون با رایگان رایگان برای 108 رنگ در دسترس هستند
14. Master of many fastening parts, electrical terminal and air hoses.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان بسیاری از قسمت ها، ترمینال الکتریکی و شلنگ های هوایی است
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد بسیاری از قطعات چفت و بست، ترمینال برق و شیلنگ هوا