کلمه جو
صفحه اصلی

fashionable


معنی : شیک، متداول، خوش لباس، شیک و مد، مطابق مد روز، مد روز
معانی دیگر : مد، باب، رسم، رایج، وابسته به مد، مدگرایانه، مدپرستانه، پیرو باب روز، شیک پوش، خوش سلیقه

انگلیسی به فارسی

شیک، مد روز، خوش‌سلیقه


مد روز، شیک، شیک و مد، متداول، مطابق مد روز، خوش لباس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fashionably (adv.), fashionableness (n.)
(1) تعریف: conforming to current trends or styles.
مترادف: au courant, current, faddish, hot, in, stylish, trendy, up-to-date
متضاد: dated, dowdy, frumpy, outdated, passe, unfashionable
مشابه: chic, de rigueur, modish, new, popular, smart, swell

- The bride wore her mother's wedding dress although the dress was no longer fashionable.
[ترجمه ترگمان] عروس لباس عروسی مادرش را پوشیده بود، گرچه دیگر آن لباس مد روز نبود
[ترجمه گوگل] عروس لباس عروسی مادرش را پوشید، گرچه لباس دیگر مد روز نبود
- He doesn't care what he wears, but his brother likes to be fashionable.
[ترجمه یلدا ضیائی] برای او مهم نیست چه بپوشد , ولی برادرش دوست دارد شیک پوش باشد
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که چه لباسی می پوشد، اما برادرش دوست دارد مد روز باشد
[ترجمه گوگل] او اهمیتی نمی دهد که او چه می پوشد، اما برادرش دوست دارد مد روز باشد
- They don't consider it fashionable to have dinner before eight o'clock.
[ترجمه ترگمان] قرار نیست قبل از ساعت هشت شام بخورند
[ترجمه گوگل] آنها قبل از ساعت هشت شام را شیک نمی کنند

(2) تعریف: of, relating to, or characteristic of the world of fashion.
مترادف: stylish, trendy
متضاد: provincial
مشابه: chic, mod, modish, new

- This magazine has the best reporting on fashionable trends.
[ترجمه ترگمان] این مجله بهترین گزارش مربوط به رونده ای مد روز را دارد
[ترجمه گوگل] این مجله بهترین گزارش در مورد روند مد روز است

• stylish, modish, trendy; accepted, conventional
something that is fashionable is popular or approved of at a particular time.

مترادف و متضاد

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

متداول (صفت)
usual, ordinary, common, current, general, rife, popular, prevalent, fashionable, widespread

خوش لباس (صفت)
gash, fashionable, dressed in good taste, dressed with elegance, elegant in dress, well-dressed

شیک و مد (صفت)
elegant, fashionable, posh

مطابق مد روز (صفت)
elegant, stylish, fashionable, posh, new-fashioned

مد روز (صفت)
fashionable, voguish

stylish, up-to-date


Synonyms: a go-go, á la mode, all the rage, chic, chichi, contemporary, current, customary, dashing, faddy, favored, fly, genteel, hot, in style, in-thing, in vogue, last word, latest, latest thing, mod, modern, modish, natty, new, newfangled, now, popular, prevailing, rakish, smart, swank, trendsetting, trendy, upscale, up-to-the-minute, usual, well-liked, with it


Antonyms: old-fashioned, out, unfashionable, unpopular


جملات نمونه

Short skirts are fashionable this winter.

این زمستان دامن کوتاه مد است.


Garments that were fashionable in Ghajar times.

جامه‌هایی که در زمان قاجار مرسوم بودند.


Short hair has become fashionable again.

موی کوتاه دوباره باب شده است.


the fashionable life of Paris millionaires

زندگی مدپرستانه‌ی میلیونرهای پاریس


a fashionable restaurant

رستوران شیک


1. a fashionable restaurant
رستوران شیک

2. the fashionable life of paris millionaires
زندگی مدپرستانه ی میلیونرهای پاریس

3. garments that were fashionable in ghajar times
جامه هایی که در زمان قاجار مرسوم بودند

4. short skirts are fashionable this winter
این زمستان دامن کوتاه مد است.

5. some of the fashionable ladies
برخی از خانم های شیک پوش

6. a guru of the fashionable
رهبر مدپرستان

7. short hair has become fashionable again
موی کوتاه دوباره باب شده است.

8. Washed - out jeans were very fashionable at that time.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان شلوار جین گشاد شده بود
[ترجمه گوگل]شلوار جین که در آن زمان بسیار شیک بود

9. Such thinking is fashionable among right-wing politicians at the moment.
[ترجمه ترگمان]این تفکر در حال حاضر در میان سیاستمداران جناح راست مد شده است
[ترجمه گوگل]این تفکر در حال حاضر در میان سیاستمداران راستگرای مدرن است

10. Furnishings of this sort are now highly fashionable.
[ترجمه ترگمان]furnishings از این گونه بسیار متداول است
[ترجمه گوگل]مبلمان این نوع در حال حاضر بسیار شیک است

11. This part of the town used to be fashionable, but it's starting to go downhill.
[ترجمه ترگمان]این قسمت از شهر عادت داشت که مد روز باشد، اما شروع به پایین رفتن می کند
[ترجمه گوگل]این قسمت از شهر مد روز بود، اما شروع به رفتن به پایین

12. We lunched in a fashionable restaurant.
[ترجمه ترگمان]در یک رستوران مد روز ناهار خوردیم
[ترجمه گوگل]ما در یک رستوران شیک می زدیم

13. It's becoming fashionable to have long hair again.
[ترجمه ترگمان]داره مد می شه که دوباره موهای بلند داشته باشه
[ترجمه گوگل]موهای بلند را دوباره به دست می آورید

14. She was envious of her sister's new fashionable dress.
[ترجمه ترگمان]به لباس نو و جدید خواهرش غبطه می خورد
[ترجمه گوگل]او لباس جدید مد روز دختر خواهرش را حس کرد

15. It's not fashionable to wear short skirts at the moment.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه دامن کوتاهی ندارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مد لباس پوشیدن دامن کوتاه نیست

16. He runs a very fashionable restaurant near the Harbor.
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی بندر هار بر یک رستوران بسیار مد روز را اداره می کند
[ترجمه گوگل]او یک رستوران بسیار شیک در نزدیکی بندر دارد

17. It's fashionable for young people to wear trainers, but not just any trainers.
[ترجمه ترگمان]این برای جوانان مد است که مربیان بپوشند، اما نه فقط مربیان
[ترجمه گوگل]جوانان برای مد روز پوشیدن مربیان، اما نه فقط مربیان، شیک است

some of the fashionable ladies

برخی از خانم‌های شیک‌پوش


پیشنهاد کاربران

مد، مد روز
نکته:
توجه کنید که fashionable را با stylish کاملا یکی نگیرید، زیرا ممکن است لباسی fashionable باشد ولی شیک نباشد.

شخصی که لباس هایش را مطابق روز و مد می پوشد، ( اما معنی شیک پوش در همه ی موارد توصیه نمیشود و بیشتر معنی که من نوشتم درست است )

خوش سلیقه

لباس پوشیدن با مد روز
مانند لباس پوشیدن برای رفتن به مجلس عروسی یکی از فامیلای دور

باکلاس، خوشتیپ

مد پوش، اهل مد

کلمه ی fashionable صفت هستش پس معنیش میشه شیک✓خوش لباس✓مطابق مد روز
موفق باشید😊

شیک، خوش لباس ، مطابق با مد روز
موفق و تندرست باشید🙃😊


کلمات دیگر: