emblem

معنی : نشان، تمثیل، نشانه، شعار، علامت، ارم، با علایم نشان دادن

معانی دیگر : نماد، مظهر، (در اصل) تصویر به همراه شعار اخلاقی (که معمولا نمادین بود)، مدال، مهر

انگلیسی به فارسی

نشان، نشانه، علامت، شعار، (قدیمی) تمثیل، با علایم نشان دادن

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: an object or its representation, functioning as a symbol.
• مترادف: insignia, representation, symbol, token
• مشابه: badge, figure, regalia, sign

- A police officer's badge is an emblem of authority.

[ترجمه ترگمان] نشان افسر پلیس نماد قدرت است
[ترجمه گوگل] یک مدرک پلیس نشان دهنده اقتدار است

• (2) تعریف: a distinctive sign or design that identifies something.
• مترادف: insignia, representation, symbol, token
• مشابه: badge, ensign, mark, regalia, seal, sign

- The maple leaf is an emblem of Canada.

[ترجمه ترگمان] برگ افرا نماد کانادا است
[ترجمه گوگل] برگ افرا یک نماد کانادا است

فعل گذرا ( transitive verb )

حالات: emblems, embleming, emblemed

• : تعریف: to symbolize or represent (something) by means of an emblem.
• مترادف: betoken, represent, symbolize
• مشابه: denote, signal

• symbol, representation, insignia, logo
an emblem is a design representing a country or organization.
an emblem is also something representing a quality or idea.

مترادف و متضاد

نشان (اسم)

trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

تمثیل (اسم)

allegory, parable, exemplification, similitude, emblem, exemplum

نشانه (اسم)

allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

شعار (اسم)

slogan, motto, emblem, device, banner, standard

علامت (اسم)

significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

ارم (اسم)

slogan, emblem, paradise

با علایم نشان دادن (فعل)

emblem

crest

Synonyms: adumbration, arms, attribute, badge, banner, brand, character, coat of arms, colophon, colors, design, device, figure, flag, hallmark, identification, image, impress, insignia, logo, mark, marker, medal, memento, miniature, monogram, motto, pennant, regalia, reminder, representation, scepter, seal, sign, standard, symbol, token, trademark, type

جملات نمونه

1. the cross is an emblem of christianity

صلیب نماد مسیحیت است.

2. The national emblem of Canada is a maple leaf.

[ترجمه ترگمان]نماد ملی کانادا برگ افرا است
[ترجمه گوگل]نماد ملی کانادا یک برگ افرا است

3. The national emblem of England is a rose.

[ترجمه ترگمان]نماد ملی انگلستان گل سرخی است
[ترجمه گوگل]نماد ملی انگلستان گل رز است

4. The dove is an emblem of peace.

[ترجمه ترگمان]فاخته نماد صلح است
[ترجمه گوگل]کبوتر نماد صلح است

5. A rose is the national emblem of England.

[ترجمه ترگمان]رز نماد ملی انگلستان است
[ترجمه گوگل]گل رز نماد ملی انگلستان است

6. Her shirt has the company emblem on it.

[ترجمه ترگمان]پیراهن او نماد شرکت در آن است
[ترجمه گوگل]پیراهن او دارای نماد شرکت در آن است

7. The thistle is the national emblem of Scotland.

[ترجمه ترگمان]کنگر وحشی نماد ملی اسکاتلند است
[ترجمه گوگل]این خار علامت ملی اسکاتلند است

8. The eagle was an emblem of strength and courage.

[ترجمه ترگمان]عقاب نماد قدرت و شجاعت بود
[ترجمه گوگل]عقاب نشانه قدرت و شجاعت بود

9. The maple leaf is Canada's national emblem.

[ترجمه ترگمان]برگ افرا نماد ملی کانادا است
[ترجمه گوگل]برگ افرا نماد ملی کانادا است

10. The flame is a quasi-religious emblem of immortality.

[ترجمه ترگمان]شعله یک نماد شبه مذهبی جاودانی است
[ترجمه گوگل]شعله نماد شبه مذهبی جاودانگی است

11. In Chinese folklore the bat is an emblem of good fortune.

[ترجمه ترگمان]در فولکلور چینی، خفاش نماد ثروت خوب است
[ترجمه گوگل]در فرهنگ عامهپسند چینی، علامت خوشبختی است

12. Expensive cars are seen as an emblem of success.

[ترجمه ترگمان]اتومبیل های گران قیمت به عنوان نماد موفقیت دیده می شوند
[ترجمه گوگل]اتومبیل های گران قیمت به عنوان نشانه ای از موفقیت دیده می شوند

13. The thistle is the emblem of Scotland.

[ترجمه ترگمان]The نماد اسکاتلند است
[ترجمه گوگل]این گیاه علامت اسکاتلند است

14. The bald eagle is the emblem of US.

[ترجمه ترگمان]عقاب کچل نماد آمریکا است
[ترجمه گوگل]عقاب طاس نماد ایالات متحده است

15. The hammer and sickle is the emblem of the Communist Party.

[ترجمه ترگمان]چکش و داس نماد حزب کمونیست است
[ترجمه گوگل]چکش و گچ شکل نماد حزب کمونیست است

The cross is an emblem of Christianity.

صلیب نماد مسیحیت است.

پیشنهاد کاربران

نماد، سمبل
An emblem in the culture wars

اگر با حرف بزرگ شروع شه معنی ارتش میدهد مانند
Emblem of the Islamic republic of Iran
ارتش جمهوری اسلامی ایران
در اول گواهی رانندگی ترجمه شده درج میشود

کلمات دیگر: