1. . . . in the breath of a dragon and the fang of a tiger
(عنصری) . . . . در دم اژدها و یشک پلنگ
2. They sold the fang to their son Richard, who only came during summers, until about 192
[ترجمه ترگمان]آن ها فنگ را به پسر خود ریچارد فروخته بودند که فقط تابستان ها به حدود ۱۹۲ سالگی می رسیدند
[ترجمه گوگل]آنها ریش را به پسر ریچارد فروختند که فقط در طول تابستان آمدند، تا حدود 192
3. I remembered the animals on the fang and how they had behaved when one mounted the other.
[ترجمه ترگمان]به یاد حیوانات نیش و افتادم که وقتی یکی از آن ها سوار شده بود چه رفتاری داشتند
[ترجمه گوگل]من حیوانات را در قورباغه به یاد می آورم و چگونه آنها رفتار می کردند زمانی که یک نفر دیگر را نصب کرد
4. Politics operates at many levels in the Fang example.
[ترجمه ترگمان]سیاست در بسیاری از موارد به عنوان مثال فنگ مشغول به کار است
[ترجمه گوگل]سیاست در بسیاری از سطوح در مثال Fang عمل می کند
5. Fang would play an important role in the next round of student demonstrations at the end of 198
[ترجمه ترگمان]فنگ در دور بعدی تظاهرات دانشجویی در پایان سال ۱۹۸ همچنان نقش مهمی بازی می کند
[ترجمه گوگل]Fang در دور بعدی تظاهرات دانشجویی در پایان سال 198 نقش مهمی ایفا خواهد کرد
6. Fang, Bubi and other indigenous languages.
[ترجمه ترگمان]فنگ، bubi و دیگر زبان های بومی
[ترجمه گوگل]Fang، Bubi و دیگر زبانهای بومی
7. After beating Gao Ma to the ground, the Fang brothers stood over him in the flickering lamplight, looming large.
[ترجمه ترگمان]سپید دندان پس از کتک زدن Gao بر زمین، در زیر نور لرزان چراغ کوتاهی بر او ایستاده بود
[ترجمه گوگل]پس از ضرب و شتم گائو م به زمین، برادران فنگ در بالای لامپ سوسو زدند، که بزرگ شد
8. In a final burst of bad temper, Mr Fang said that his time had been wasted.
[ترجمه ترگمان]آقای فانک در آخرین لحظه از کوره در رفت و گفت که وقت تلف شده است
[ترجمه گوگل]آقای فنگ در یک انفجار نهایی از بدبختی گفت که زمان او هدر رفته است
9. In its fang and small star's call, teddy boy woke up, a reunion.
[ترجمه ترگمان]با این نیش کوچک و ستاره کوچک، تدی بیدار شد و تجدید دیدار کرد
[ترجمه گوگل]در طناب و تماس ستاره کوچک، پسر عروسکی از خواب بیدار شد
10. Fang Hung - chien said hesitatingly, " No, your cousin is also coming. "
[ترجمه ترگمان]فنگ هانگ - chien با تردید گفت: \" نه، پسر خاله ات هم می آید \"
[ترجمه گوگل]فنگ آویزان - chien گفت: hesitatingly، 'نه، پسر عموی خود نیز در حال آمدن است '
11. In her intemperate husband, Mrs Fang has a broken reed.
[ترجمه ترگمان]در این میان خانم فانگ a شکسته دارد
[ترجمه گوگل]خانم فانگ در شوهر ناخوشایندش دارای یک نیت شکسته است
12. Fang Qingbin: The perspective that how imagines online charge to an account are you at that time? 2Year fumble, go up with operation mode on idea what change to produce?
[ترجمه ترگمان]فنگ Qingbin: دیدگاه من این است که شما در آن زمان چگونه بار آنلاین را به یک حساب سپرده هستید؟ ۲ سال لکنت پیدا کنید، مد عملیاتی را در نظر بگیرید که چه چیزی برای تولید تغییر می کند؟
[ترجمه گوگل]Fang Qingbin: چشم انداز چگونگی تصور آنلاین شارژ به حساب شما در آن زمان است؟ 2 سال بیدار شدن، با حالت عملیات بر روی ایده چه چیزی عوض می شود؟
13. Fang Zhaoyan, a virologist at the Chinese Centre for Disease Control and Prevention, believes Chinese scientists and vaccine makers have the capacity to lower costs of the rotavirus vaccine.
[ترجمه ترگمان]فنگ Zhaoyan، virologist در مرکز کنترل و پیش گیری بیماری ها در چین، بر این باور است که دانشمندان چینی و سازندگان واکسن ظرفیت تولید واکسن rotavirus را دارند
[ترجمه گوگل]Fang Zhaoyan، ویروس شناس مرکز مرکز کنترل و پیشگیری بیماری های چینی، معتقد است دانشمندان چینی و واکسن سازندگان توانایی کاهش هزینه های واکسن روتاویروس را دارند
14. Fang - hua stone mosaic Factory is a large marble mosaic professional manufacturers.
[ترجمه ترگمان]کارخانه mosaic سنگی فنگ - hua یک موزاییک کاری بزرگ است که از مرمر ساخته شده است
[ترجمه گوگل]Fang - hua mosaic stone کارخانه سازنده های حرفه ای سنگ مرمر موزاییک است