کلمه جو
صفحه اصلی

fealty


معنی : وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی
معانی دیگر : (قرون وسطی) وظیفه ی رعیت نسبت به ارباب یا تیول دار، سوگند پایبندی به این وظیفه

انگلیسی به فارسی

وفاداری، وظیفه‌شناسی، بیعت


احترام، وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fealties
(1) تعریف: the loyalty pledged by a vassal to a feudal lord and considered as binding.
مشابه: homage

(2) تعریف: faithfulness or loyalty.
متضاد: perfidy
مشابه: adherence, fidelity, loyalty

- Marriage vows include a pledge of fealty.
[ترجمه ترگمان] پیمان ازدواج شامل تعهد وفاداری می شود
[ترجمه گوگل] تعهدات ازدواج شامل تعهد استقرار است

• loyalty, faithfulness
in former times, when someone swore fealty to their lord or ruler, they promised to be loyal to him or her.

مترادف و متضاد

وفاداری (اسم)
loyalty, camaraderie, allegiance, fidelity, fealty, constancy, troth

بیعت (اسم)
allegiance, fealty, homage, vassalage

وظیفه شناسی (اسم)
loyalty, fealty, deontology

جملات نمونه

1. He swore fealty to the king.
[ترجمه ترگمان]او به پادشاه سوگند وفاداری یاد کرد
[ترجمه گوگل]او قصاص را به پادشاه تحمیل کرد

2. By this act he performed fealty.
[ترجمه ترگمان] با این عمل، اون وفاداری رو اجرا کرد
[ترجمه گوگل]با این عمل، او را مجازات کرد

3. Saving only the fealty which he owed to his father he swore allegiance to Philip against all men.
[ترجمه ترگمان]تنها the که به پدرش بدهکار بود، سوگند خورد که به همه مردان وفادار باشد
[ترجمه گوگل]صرفه جویی در صرفه جویی که او به پدرش بدهکار است، او را وادار به فیلیپا در برابر همه مردان محکوم کرد

4. Nico responded by pledging his fealty to Bolcarro, but you wonder where those columns came from.
[ترجمه ترگمان]نیکو با تعهد وفاداری به Bolcarro واکنش نشان داد، اما شما شگفت زده می شوید که این ستون ها از کجا امده اند
[ترجمه گوگل]نیکو با تعهد به تعهد خود به Bolcarro پاسخ داد، اما شما تعجب می کنید که از آن ستون ها آمده است

5. In many countries politicians fealty to open markets is already more rhetorical than real.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها وفاداری به بازارهای آزاد بیش از واقعیت است
[ترجمه گوگل]در بسیاری از کشورها سیاستمداران مجبور به باز کردن بازارها در حال حاضر بیشتر از واقعیت لفاظی هستند

6. When the seigneur swore fealty to gods on the feudal ceremony, the king had got a permanent affiliation with the seigneur except lineal consanguinity, which was supervised by gods every time.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ارباب سوگند وفاداری به خدایان در مراسم فئودالی سوگند یاد کرد، پادشاه وابستگی دایمی با ارباب داشت، به جز خویشاوندی خویشاوندی که هر بار تحت نظارت خدایان بود
[ترجمه گوگل]وقتی شاهزاده به خدایان در مراسم فئودال قسم داد، پادشاه وابستگی دائمی به سیهوره داشت، به جز منحنی خطی که همواره تحت نظارت خدایان بود

7. He took an oath of fealty to the king.
[ترجمه ترگمان]سوگند وفاداری به شاه تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]او به پادشاه سوگند یاد کرد

8. If you are fealty and virtuous, then I would like to meet you.
[ترجمه ترگمان]اگر وفاداری و تقوی هستید، من دوست دارم شما را ملاقات کنم
[ترجمه گوگل]اگر بخواهی و فقیه هستی، پس من می خواهم با شما ملاقات کنم

9. India still has strong traditions, such as family fealty, that may constrain nouveau-riche pressures on values.
[ترجمه ترگمان]هند هنوز سنن قوی مانند وفاداری خانوادگی دارد که ممکن است فشار به دوران تازه به دوران رسیده بر ارزش ها را محدود کند
[ترجمه گوگل]هند همچنان سنت های قوی دارد، مانند مجازات خانوادگی، که ممکن است فشارهای جدید را بر ارزش ها محدود کند

10. He swore fealty to his lord.
[ترجمه ترگمان]سوگند وفاداری به ارباب خود سوگند خورد
[ترجمه گوگل]او قصاص را به پروردگارش تحمیل کرد

11. Though swearing fealty to Osama bin Laden, he had indeed started to become his rival.
[ترجمه ترگمان]با وجود سوگند خوردن به اسامه بن لادن، او واقعا شروع به تبدیل شدن به رقیب خود کرده بود
[ترجمه گوگل]اگرچه او را به اسامه بن لادن سوگند یاد کرد، او واقعا شروع به تبدیل شدن به رقیب خود کرد

12. The 1790s and 1890s both began as conservative periods of government fealty to business and finance.
[ترجمه ترگمان]دهه های ۱۷۹۰ و ۱۸۹۰ هر دو به عنوان دوره های محافظه کارانه وفاداری دولت به تجارت و امور مالی آغاز شدند
[ترجمه گوگل]هر دو دهه 1790 و 1890 هر دو از دوره های محافظه کارانه دولت به کسب و کار و مالی آغاز شد

13. They were subject to the warden's authority, and in some forests swore fealty to him.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان رئیس زندان صحبت می کردند و در بعضی از جنگل ها سوگند وفاداری یاد می کردند
[ترجمه گوگل]آنها تحت نظارت سرپرست قرار داشتند و در برخی از جنگل ها به او محکومیت می کردند

14. If he's trusted me I've never asked him to, and I've never promised him fealty.
[ترجمه ترگمان]اگر او به من اعتماد داشت هرگز از او نخواسته بودم و هرگز به او قول وفاداری نداده بودم
[ترجمه گوگل]اگر او به من اعتماد کرد، من هرگز از او خواسته ام، و من هرگز به او محبت نکردم


کلمات دیگر: