embassador

1. The new Embassador was received with solemn ceremonies.

[ترجمه ترگمان]مراسم تدفین جدید با تشریفات رسمی پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]سفیر جدید با مراسم رسمی دریافت شد

2. He was the first vice-embassador and the first embassador of staying Germany in Qing Dynasty.

[ترجمه ترگمان]او اولین معاون پادشاه آلمان در دودمان چینگ بود
[ترجمه گوگل]او اولین معاون سفیر و اولین سفیر ماندن آلمان در سلسله چینگ بود

3. The UN Embassador to Japan says the emergency meeting could take place in the next few days if the rocket is fired.

[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد به ژاپن می گوید که در صورتی که موشک شلیک شود، جلسه اضطراری ممکن است در چند روز آینده انجام شود
[ترجمه گوگل]سفیر سازمان ملل در ژاپن میگوید که اگر موشک اخراج شود، در چند روز آینده ممکن است این جلسه اضطراری برگزار شود

4. Syria, the embassador says, didn't kill Rafik Hariri, but regarded him as a great ally that will never be forgotten.

[ترجمه ترگمان]the می گوید سوریه، رفیق حریری را کشته، اما او را متحد بزرگی می داند که هرگز فراموش نخواهد شد
[ترجمه گوگل]سوریه می گوید، رفیق حریری را کشت، اما او را به عنوان یک متحد بزرگ شناخت که هرگز فراموش نخواهد شد

5. The Chinese Embassador gave a reception to mark the occasion.

[ترجمه ترگمان]The چینی برای بزرگداشت این رویداد یک میهمانی برگزار کرد
[ترجمه گوگل]سفیر چینی در این مراسم به مناسبت برگزاری مراسم افتتاح شد

6. In his speech at Camp Lejeune, Mr. President Obama offers also confirmed that Christpher Christopher Hill will be the new U. S. embassador ambassador to Iraq.

[ترجمه ترگمان]آقای اوباما در سخنرانی خود در اردوگاه Lejeune نیز تایید کرد که Christpher کریستوفر هیل جدید خواهد بود اس سفیر embassador در عراق
[ترجمه گوگل]آقای پرزیدنت اوباما در سخنرانی خود در کمپ لژون، همچنین تأیید کرد که کریستففر کریستوفر هیل، سفیر سفیر جدید آمریکا در عراق خواهد بود

7. I also want to ask her about her feelings when she was a charity embassador to helps those poor children.

[ترجمه ترگمان]همچنین می خواهم از او در مورد احساسات خود بپرسم که او یک موسسه خیریه است تا به این کودکان فقیر کمک کند
[ترجمه گوگل]من همچنین می خواهم از او درباره احساسات او بپرسم وقتی که او یک سفارت خیریه بود که به آن کودکان فقیر کمک کند

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

جملات نمونه