کلمه جو
صفحه اصلی

fash


معنی : ازردن
معانی دیگر : (اسکاتلند)، اذیت کردن، رنجه داشتن، vex ازردن

انگلیسی به فارسی

( vex ) آزردن


اصلاح، ازردن


انگلیسی به انگلیسی

• (slang) fashion; (scottish) vexation; worry, fear; annoyance
(scottish) vex; annoy; trouble

مترادف و متضاد

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

جملات نمونه

1. According to the introduction of Yingzao Fash, the joint method of Pubofang is Goutou Dazhang structure, much like the interlocking structure in modern times.
[ترجمه ترگمان]با توجه به معرفی of Fash، روش مشترک of ساختار Goutou است که بیشتر شبیه ساختار به هم پیوسته در عصر مدرن است
[ترجمه گوگل]با توجه به معرفی Yingzao Fash، روش مشترک Pubofang ساختار Goutou Dazhang است، بسیار شبیه ساختار همپوشانی در زمان های مدرن است

2. Five - year - old Margaret Fash and six - year - old Andreas Faefel modelled fashions from Switzerland.
[ترجمه ترگمان]مارگارت Fash پنج ساله و \"آندریاس Faefel\" (آندریاس -)، از مدها در سوییس مدل شد
[ترجمه گوگل]مارگارت فاش پنج ساله و آندریاس فافل، شش ساله، مدل هایی از سوئیس را طراحی کرده اند

3. Don't be afraid to experiment with your fash ion.
[ترجمه ترگمان]از آزمایش با یون fash نترسید
[ترجمه گوگل]نگران نباشید با یون فیش خود آزمایش کنید

4. The main products are handmade jewelry with fash necklaces earrings ring. which are popular all over the world.
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی، جواهرات دست ساز و انگشتر گوشواره های fash هستند که در سراسر دنیا محبوب هستند
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی جواهرات دست ساز با حلقه گوشواره گردنبند fash که در سراسر جهان محبوب هستند

5. William L. Fash, Professor, Director of Peabody Museum, Harvard University.
[ترجمه ترگمان]ویلیام ل Fash، پروفسور، مدیر موزه پی بادی، دانشگاه هاروارد
[ترجمه گوگل]ویلیام فاش، استاد، مدیر موزه Peabody، دانشگاه هاروارد

6. Treated surface should be free of fash, burr, welding scar or dirty.
[ترجمه ترگمان]سطح درمان باید عاری از fash، burr، جای زخم و یا کثیفی باشد
[ترجمه گوگل]سطح درمان شده باید از خراش، سوزش، جوش زدن یا کثیف باشد

7. Don't fash yourself about me; a cup of tea will do nicely.
[ترجمه ترگمان]نگران من نباش، یک فنجان چای خیلی خوب خواهد بود
[ترجمه گوگل]خودت را در مورد من فراموش نکن؛ یک فنجان چای به سادگی انجام خواهد داد

8. Five - year - old Margaret Fash and six - year - old Andreas Faefel modeled fashions from Switzerland.
[ترجمه ترگمان]مارگارت Fash پنج ساله و آندریاس Faefel شش ساله از سو یس لباس مدل کردند
[ترجمه گوگل]مارگارت فاش پنج ساله و آندریاس فافل، شش ساله، مدل هایی از سوئیس را طراحی کرده اند

9. Features:Whole fiber lining(less weight and fash heating-up), metallic muffle(less gas consumption), automatic operation, bright, clean and uniformly-hard surfaces of the treated work pieces.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها: پوشش کل فیبر (مصرف کم تر گاز و حرارت کم تر)، muffle فلزی (مصرف کم تر گاز)، عملیات اتوماتیک، تمیز، تمیز، تمیز و یکنواخت قطعات کاری عمل آوری شده
[ترجمه گوگل]ویژگی ها: پوشش فیبر کامل (وزن کم و حرارت دادن قهوه)، صدای فلزی (مصرف گاز کمتری)، عملکرد اتوماتیک، سطوح روشن، تمیز و یکنواخت سخت از قطعات کار شده است

10. Introducting a gear billet forming die carrier structure used on friction press for no fash forming discusses die carrier guide, ejector pins and main elements selection of materials, heat treatment.
[ترجمه ترگمان]introducting با استفاده از یک ساختار حامل لوازم جانبی که در فشار اصطکاکی اغتشاشی به کار می رود برای هیچ تشکیل fash، guide حامل، pins ejector و عناصر اصلی انتخاب مواد، درمان گرما را مورد بحث و بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]معرفی یک گیره دندانه دار تشکیل دهنده ساختار مایع استفاده می شود در فشار اصطکاک برای هیچ فشردن بحث می کند راهنمای حامل مایع، پین Ejector و عناصر اصلی انتخاب مواد، درمان گرما

11. With such dies the handiworks made have some good properties, such as good replication, easy dedie, smooth surface, less fash or no fash. This method is suitable for making handiworks.
[ترجمه ترگمان]با چنین dies، handiworks خواص خوبی دارند مثل تکرار خوب، سطح صاف، صاف، سطح صاف، fash کم تر این روش برای ساخت handiworks مناسب است
[ترجمه گوگل]با این کار می توانید دست های ساخته شده دارای خواص خوبی از قبیل تکرار خوب، ظرافت آسان، سطح صاف، فشرده تر و یا خفیف تر باشد این روش برای ساخت دست ابزار مناسب است

12. Prior to assembly, clean the steel members free of fash, burr or welding splash etc, surface should be dry and tidy, and rain day construction is forbidden.
[ترجمه ترگمان]قبل از مونتاژ، تمیز کردن اعضای فولادی آزاد از fash، burr یا پاشیدن جوش و غیره، سطح باید خشک و مرتب باشد و ساخت وساز روز باران ممنوع است
[ترجمه گوگل]قبل از مونتاژ، اعضای فولادی را بدون تمیز کردن، جوش و جوش و غیره تمیز کنید، سطح باید خشک و مرتب باشد و ساخت روز بارانی ممنوع است

13. In the period of Ming and Qing, with the further development of commodity economy, like the South area of the River, the luxurious consumption fash ion was prevailing in Fujian.
[ترجمه ترگمان]در دوران مینگ و کینگ، با توسعه بیشتر اقتصاد کالا، مانند منطقه جنوب رودخانه، مصرف لوکس یون fash در فوجیان رایج بود
[ترجمه گوگل]در دوره مینگ و چینگ، با توسعه بیشتر اقتصاد کالایی، مانند منطقه جنوبی رودخانه، فوجیان، فوجیان محبوبیت مصرف لوکس را داشت

14. There's a considerable number of people who like him, round in society; they're very fash able just now.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از کسانی هستند که او را دوست دارند، دور و بر جامعه، حالا خیلی fash
[ترجمه گوگل]شمار قابل توجهی از افرادی که او را دوست دارند، دور جامعه هستند؛ آنها خیلی راحت هستند

پیشنهاد کاربران

پرک ، پرّه پرّه ، پلیسه ، دم موشی ، باله


کلمات دیگر: