کلمه جو
صفحه اصلی

emigrant


معنی : مهاجر، کوچ کننده
معانی دیگر : برون کوچگر

انگلیسی به فارسی

مهاجر، کوچ‌کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who emigrates.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: emigrating.

- emigrant travelers
[ترجمه ترگمان] مسافران مهاجر
[ترجمه گوگل] مسافران مهاجر

(2) تعریف: of or relating to emigrants or emigration.

• one who leaves one's own country to settle in another
an emigrant is a person who has left their own country to live in another country.

مترادف و متضاد

مهاجر (اسم)
expatriate, fugitive, colonist, refugee, emigrant, emigre, evacuee, out-migrant, remittance man

کوچ کننده (اسم)
emigrant, migrant

person who leaves his or her native country


Synonyms: alien, colonist, departer, displaced person, émigré, evacuee, exile, expatriate, fugitive, migrant, migrator, outcast, pilgrim, refugee, traveler, wanderer, wayfarer


Antonyms: nationalist, native


جملات نمونه

1. emigrant workers
کارگران مهاجر

2. The would-be emigrant faced many difficulties.
[ترجمه ترگمان]مهاجری که این کار را می کرد با مشکلات بسیاری مواجه بود
[ترجمه گوگل]مهاجر احتمالی با مشکلات زیادی مواجه شد

3. An early grave or the emigrant ship.
[ترجمه ترگمان]یک قبر زودرس یا یک کشتی مهاجر
[ترجمه گوگل]قبر اولیه یا کشتی مهاجر

4. Amount of hub project total constitution is good, emigrant target realizes phase basically.
[ترجمه ترگمان]مقدار کل پروژه مرکزی پروژه خوب است، هدف مهاجران در اصل مرحله را درک می کند
[ترجمه گوگل]مقدار پروژه کلان قانون اساسی کل خوب است، هدف مهاجرت به طور فزاینده ای را درک می کند

5. Apply for emigrant Australia to need what to condition accord with?
[ترجمه ترگمان]از استرالیای مهاجر درخواست کنید که به آنچه که با آن مطابقت دارد نیاز داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]درخواست استرالیا برای مهاجرت نیاز به چه شرایطی دارد؟

6. Exile, however, gives perspective, making every emigrant an anthropologist and relativist.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تبعید، هر مهاجری را به یک انسان شناس و relativist تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]تبعید، با این حال، چشم پوشی می کند، و هر مهاجر یک انسان شناس و نسبیت گرایانه را ایجاد می کند

7. Emigrant composition basically is European, predict to this century end population is achieved likely 180 million.
[ترجمه ترگمان]ترکیب مهاجر اساسا اروپایی است و پیش بینی می شود که جمعیت این قرن ۱۸۰ میلیون به دست آید
[ترجمه گوگل]ترکیب مهاجران اساسا اروپایی است، پیش بینی می کند که جمعیت این جمعیت تا پایان قرن به 180 میلیون نفر برسد

8. ' Emigrant ,' said the functionary,'I am going to send you on to Paris, under an escort. '
[ترجمه ترگمان]گماشته گفت: مهاجر، من شما را به پاریس می فرستم
[ترجمه گوگل]'مهاجر،' کارمند گفت: 'من قصد دارم شما را به اسکورت به پاریس بفرستم '

9. The emigrant found his livelihood almost immediately on arrival.
[ترجمه ترگمان]مهاجر درآمد خود را تقریبا بلافاصله پس از ورود پیدا کرد
[ترجمه گوگل]مهاجر معیشت خود را تقریبا بلافاصله پس از ورود پیدا کرد

10. He is a British emigrant to Australia.
[ترجمه ترگمان]او یک مهاجر بریتانیایی به استرالیا است
[ترجمه گوگل]او مهاجرت انگلیس به استرالیا است

11. Town is changed be being told strictly is emigrant problem, move from the country town.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که شهر به شدت مساله مهاجری است که از شهر خارج می شود
[ترجمه گوگل]شهر تغییر کرده است به شدت گفته می شود مشکل مهاجرین، حرکت از شهر کشور است

12. Emigrant project is the main component of project of the key control end Yellow River wavelet.
[ترجمه ترگمان]پروژه مهاجر جز اصلی پروژه کنترل کلید رودخانه زرد رنگ می باشد
[ترجمه گوگل]پروژه مهاجرت جزء اصلی پروژه کنترل ویلت رودخانه زرد است

13. Not an emigrant he hoped within the sense and spirit of the law.
[ترجمه ترگمان]حتی یک مهاجر که امید و روح قانون را نداشت
[ترجمه گوگل]نه یک مهاجر که در معنای و روح قانون امیدوار بود

14. They are emigrant labourers.
[ترجمه ترگمان]آن ها کارگران مهاجری هستند
[ترجمه گوگل]آنها کارگران مهاجر هستند

emigrant workers

کارگران مهاجر


Iranian emigrants residing in California

مهاجرین ایرانی مقیم کالیفرنیا


پیشنهاد کاربران

Hurling is a uniquely Irish sport, although Irish emigrants have
now carried it to many other countries.

مهاجر

– They are emigrant travelers
– He is a British emigrant to Australia
– a city teeming with emigrants from many lands


کلمات دیگر: