1. fervent love
عشق سوزان
2. fervent patriotism
وطن دوستی پر شور
3. the fervent heat of the desert sun
گرمای سوزان آفتاب صحرا
4. then he began setting fervent kisses upon her hands
سپس شروع کرد به دادن بوسه های آتشین بر دستان او
5. It is his fervent hope that a peaceful solution will soon be found.
[ترجمه ترگمان]این امید سوزان اوست که به زودی راه حلی صلح آمیز پیدا خواهد شد
[ترجمه گوگل]این امیدوارانه است که به زودی راه حل صلح آمیز پیدا خواهد شد
6. It is my fervent hope that you will be able to take this project forward.
[ترجمه ترگمان]این امید من است که شما می توانید این پروژه را به جلو ببرید
[ترجمه گوگل]این امیدوارانه است که شما می توانید این پروژه را به جلو بردارید
7. He's a fervent believer in free speech.
[ترجمه رامین] او طرفدار پر و پا قرص آزادی بیان است.
[ترجمه ترگمان]او معتقد به آزادی بیان آزاد است
[ترجمه گوگل]او مؤمن در سخن آزاد است
8. It was a debate which aroused fervent ethical arguments.
[ترجمه رامین] مناظره ای بود که مباحث اخلاقی پرشوری را ایجاد کرد.
[ترجمه ترگمان]بحثی بود که بحث های اخلاقی پرشوری را برانگیخت
[ترجمه گوگل]این بحثی بود که بحث های اخلاقی پرشور را به وجود آورد
9. This can lead to fervent acceptance or rejection uninformed by understanding, the imposition of one mode of thinking on another.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به پذیرش پرشور یا طرد شدن از طریق درک، تحمیل یک حالت تفکر بر دیگری شود
[ترجمه گوگل]این امر می تواند منجر به پذیرش یا رذایل شدید ناشی از درک، اعمال یک حالت تفکر به دیگری شود
10. He became the most fervent sort of convert.
[ترجمه ترگمان]او تبدیل به the sort شد
[ترجمه گوگل]او تبدیل به قدمت ترین نوع تبدیل شد
11. At that time I was a fervent believer in the civil service system.
[ترجمه رامین] در آن زمان من طرفدار پر و پا قرص سیستم خدمات مدنی بودم.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان من معتقد به نظام خدمات شهری بودم
[ترجمه گوگل]در آن زمان من در سیستم خدمات مدنی معتقد بودم
12. A fervent supporter of Home Rule, he had converted to the Roman Catholic faith.
[ترجمه ترگمان]او یکی از حامیان سرسخت قانون خانگی بود که دین کاتولیک رومی را تغییر داده بود
[ترجمه گوگل]هوادار حامی قانون خانه، او را به ایمان کاتولیک رومی تبدیل شده است
13. Such emotionally fervent piety was also provided with a catalyst in the devotional use of images.
[ترجمه ترگمان]چنین piety از لحاظ عاطفی نیز با یک کاتالیزور در استفاده devotional از تصاویر فراهم شده بود
[ترجمه گوگل]چنین تقدیری عاطفی پر حرارت نیز با یک کاتالیزور در استفاده عرفانی از تصاویر ارائه شده است
14. Needless to say, it is still a fervent catch-cry in the Boston schools.
[ترجمه ترگمان]نیازی به گفتن نیست که هنوز هم در مدارس بوستون گریه شدیدی وجود دارد
[ترجمه گوگل]نیازی به گفتن نیست، هنوز هم در فستیوال های بوستون فریاد می زند
15. Ashley offered up a fervent thanks.
[ترجمه ترگمان]اشلی با تشکر از او تشکر کرد
[ترجمه گوگل]اشلی به لطف مهمه
16. The island had responded particularly to the fervent missionary work of the itinerant Baptist preachers in the early years of the century.
[ترجمه ترگمان]این جزیره به ویژه به کار پر شور و پر شور و هیجان واعظان باپتیست دوره گرد در اوایل این قرن پاسخ داده بود
[ترجمه گوگل]این جزیره به ویژه در مورد کارهای مسیحی خداداد باپتیست مسافرتی در اوایل قرن حاضر پاسخ داد