کلمه جو
صفحه اصلی

garrison


معنی : پادگان، ساخلو، مقیم کردن، مستقر کردن
معانی دیگر : سربازان درون دژ یا پایگاه، در دژ مستقر کردن، اشغال نظامی کردن، در پادگان به خدمت واداشتن، محصور کردن، دژ، استحکامات، قرارگاه

انگلیسی به فارسی

پادگان، ساخلو، مقیم کردن، مستقر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• family name
military post; troops stationed at a garrison
post soldiers on guard (in a town, within a garrison, etc.)
a garrison is a group of soldiers whose job is to guard a town or building.

مترادف و متضاد

پادگان (اسم)
garrison, presidio, garrison house

ساخلو (اسم)
garrison

مقیم کردن (فعل)
settle, garrison

مستقر کردن (فعل)
station, plant, garrison

military post, fort


Synonyms: barracks, base, camp, citadel, command post, encampment, fortification, fortress, stronghold


جملات نمونه

1. garrison cap
(ارتش) کلاه خدمت (که نرم است و می توان آن را در جیب فرو برد)،کلاه پارچه ای

2. the garrison was well stocked with food and amunition
پادگان دارای آذوقه و مهمات زیاد بود.

3. to garrison a soldier
سربازی را در پادگان به خدمت گماشتن

4. a vulnerable garrison
یک پادگان آسیب پذیر

5. the whole garrison surrendered
همه ی نفرات پادگان تسلیم شدند.

6. he surprised the garrison and took the gold
او دژ را غافلگیر کرد و طلاها را برد.

7. a high stone hedge extended around the garrison
دیواره ی سنگی بلندی دور تا دور پادگان امتداد داشت.

8. The 100-strong garrison has/have received no supplies for a week.
[ترجمه ترگمان]این گروه ۱۰۰ نفری که تحت فشار قرار گرفته اند، برای یک هفته هیچ تدارکاتی دریافت نکرده اند
[ترجمه گوگل]Garrison 100 ساله برای یک هفته هیچگونه دارویی دریافت نکرده است

9. Half the garrison is / are on duty.
[ترجمه ترگمان]نیمی از افراد پادگان در حال انجام وظیفه هستند
[ترجمه گوگل]نیمی از نیروی انتظامی / در حال وظیفه هستند

10. The garrison was immediately withdrawn.
[ترجمه ترگمان]سربازان پادگان فورا عقب نشینی کردند
[ترجمه گوگل]گارنسون بلافاصله خارج شد

11. The garrison is to be reinforced with/by another two battalions of soldiers.
[ترجمه ترگمان]پایگاه نظامی باید با دو گردان دیگر از سربازان تقویت شود
[ترجمه گوگل]این پادگان باید توسط دو گردان دیگر سربازان تقویت شود

12. Our regiment will garrison the town.
[ترجمه ترگمان]هنگ ما شهر را پادگان خواهد کرد
[ترجمه گوگل]رژیم ما این شهر را حراست خواهد کرد

13. Two regiments were sent to garrison the town.
[ترجمه ترگمان]دو هنگ را برای پادگان در شهر اعزام کرده بودند
[ترجمه گوگل]دو سرهنگ به شهر گارنسون فرستاده شد

14. The garrison was built to withstand assaults.
[ترجمه ترگمان]پادگان برای ایستادگی در برابر حملات ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]گارنسون ساخته شده است تا مقاومت در برابر حملات

15. The troops stormed against the garrison.
[ترجمه ترگمان]سربازان به پادگان حمله کردند
[ترجمه گوگل]سربازان در برابر پادگان به سر می بردند

16. The garrison commander had put an extra watch on the prisoners.
[ترجمه ترگمان]فرمانده پادگان نظامی را تحت نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]فرمانده نیروی انتظامی تماشای بیشتری بر زندانیان گذاشت

The whole garrison surrendered.

همه‌ی نفرات پادگان تسلیم شدند.


to garrison a soldier

سربازی را در پادگان به خدمت گماشتن


garrison cap

(ارتش) کلاه خدمت (که نرم است و می‌توان آن را در جیب فرو برد)، کلاه پارچه‌ای


پیشنهاد کاربران

پادگان، سربازان درون پادگان

The garrison commander had put an extra watch on the prisoners


کلمات دیگر: