کلمه جو
صفحه اصلی

fatherhood


معنی : پدری، اصل، اصلیت
معانی دیگر : منشاء

انگلیسی به فارسی

پدری، (مجازاً) اصلیت، منشاأ ، اصل


پدر و مادر، پدری، اصلیت، اصل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or fact of being a father.

(2) تعریف: the qualities of a father.

• position or duties of a father
fatherhood is the state of being a father.

مترادف و متضاد

پدری (اسم)
fatherhood, patronymic, parenthood

اصل (اسم)
point, quintessence, inception, principle, real, maxim, axiom, germ, origin, root, stem, radical, element, strain, authorship, provenance, fatherhood, paternity, mother, motif, principium, rootstock

اصلیت (اسم)
identity, reality, inherence, inherency, fatherhood, paternity

paternity


Synonyms: parenthood, parentage, fathership, progenitorship


جملات نمونه

1. Fatherhood had been thrust on him.
[ترجمه ترگمان]پدرانه به او حمله کرده بود
[ترجمه گوگل]پدر و مادر به او حمله کرده بودند

2. I see fatherhood as a chance to turn over a new leaf.
[ترجمه ترگمان]من پدر بودن رو به عنوان یه شانس برای تبدیل شدن به یه برگ جدید می بینم
[ترجمه گوگل]من پدر و مادر را به عنوان فرصتی برای تبدیل شدن به یک برگ جدید می بینم

3. They both have learnt that ambition and successful fatherhood can be mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها فهمیده اند که جاه طلبی و پدری موفق می تواند متقابلا انحصاری باشد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو آموخته اند که جاه طلبی و پدر و مادر موفق می تواند متقابلا منحصر به فرد باشد

4. Fatherhood doesn't immediately spring to mind when you think of James.
[ترجمه مائده مداح] وقتی به جیمز فکر می کنی، پدر بودن سریع به ذهن نمی آید.
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی به جیمز فکر می کنی
[ترجمه گوگل]وقتی که از جیمز فکر می کنید، پدر به سرعت به ذهن نمی آید

5. Fatherhood seems to have brought out the caring side of him.
[ترجمه ترگمان] بنظر میاد که
[ترجمه گوگل]پدر به نظر می رسد که طرف مراقب او را آورده است

6. He took to fatherhood like a duck to water.
[ترجمه ترگمان]او را مثل اردک به سوی آب برد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اردک به آب به پدر و مادر احتیاج داشت

7. Geoff has launched himself into fatherhood with great enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]جف خود را با شور و شوق بسیار به سمت پدری سوق داد
[ترجمه گوگل]جفح با شور و شوق زیادی به پدر و مادرش راه یافت

8. The idea of fatherhood frightens me.
[ترجمه ترگمان]فکر پدر بودن مرا می ترساند
[ترجمه گوگل]ایده پدرش مرا ترساند

9. The responsibilites of fatherhood are many.
[ترجمه ترگمان]The پدری، افراد زیادی هستند
[ترجمه گوگل]مسئولیت پدر و مادر بسیار زیاد است

10. Martin was so delighted at the idea of fatherhood that he became lovely and loving again, even drank less.
[ترجمه ترگمان]مارتین به این نتیجه رسید که او دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی شده است و حتی کم تر مشروب می خورد
[ترجمه گوگل]مارتین از ایده پدرش لذت برده بود که او دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی بود، حتی کمتر نوشید

11. Fatherhood has been the greatest challenge of my life.
[ترجمه ترگمان] پدرانه بهترین چالش زندگی من بوده
[ترجمه گوگل]پدر بزرگترین چالش زندگی من بوده است

12. Jerry doesn't take the responsibilities of fatherhood very seriously.
[ترجمه ترگمان]جری مسئولیت پدری را بسیار جدی نمی گیرد
[ترجمه گوگل]جری مسئولیت های پدر و مادر را بسیار جدی نمی گیرد

13. He drew the line at fatherhood.
[ترجمه ترگمان]او خط را به طرف پدر شدن کشید
[ترجمه گوگل]او خط را در پدر و مادر ترسیم کرد

14. The psychoanalyst Sam Osherson theorizes that fatherhood threatens the very structure of male psychology.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر، \"سام Osherson theorizes\" می گوید که \"پدری\" ساختار روانشناسی مرد را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]سم اهرسون، روانکاو، نظریه اینست که پدرش ساختار روانشناسی نر را تهدید می کند

15. Fatherhood is a lifelong responsibility.
[ترجمه ترگمان]Fatherhood یک مسئولیت مادام العمر است
[ترجمه گوگل]پدر و مادر مسئولیت تمام طول عمر است

پیشنهاد کاربران

You do not have a fatherhood
پدر کشی ندارین که


کلمات دیگر: