1. Fatherhood had been thrust on him.
[ترجمه ترگمان]پدرانه به او حمله کرده بود
[ترجمه گوگل]پدر و مادر به او حمله کرده بودند
2. I see fatherhood as a chance to turn over a new leaf.
[ترجمه ترگمان]من پدر بودن رو به عنوان یه شانس برای تبدیل شدن به یه برگ جدید می بینم
[ترجمه گوگل]من پدر و مادر را به عنوان فرصتی برای تبدیل شدن به یک برگ جدید می بینم
3. They both have learnt that ambition and successful fatherhood can be mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها فهمیده اند که جاه طلبی و پدری موفق می تواند متقابلا انحصاری باشد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو آموخته اند که جاه طلبی و پدر و مادر موفق می تواند متقابلا منحصر به فرد باشد
4. Fatherhood doesn't immediately spring to mind when you think of James.
[ترجمه مائده مداح] وقتی به جیمز فکر می کنی، پدر بودن سریع به ذهن نمی آید.
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی به جیمز فکر می کنی
[ترجمه گوگل]وقتی که از جیمز فکر می کنید، پدر به سرعت به ذهن نمی آید
5. Fatherhood seems to have brought out the caring side of him.
[ترجمه ترگمان] بنظر میاد که
[ترجمه گوگل]پدر به نظر می رسد که طرف مراقب او را آورده است
6. He took to fatherhood like a duck to water.
[ترجمه ترگمان]او را مثل اردک به سوی آب برد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک اردک به آب به پدر و مادر احتیاج داشت
7. Geoff has launched himself into fatherhood with great enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]جف خود را با شور و شوق بسیار به سمت پدری سوق داد
[ترجمه گوگل]جفح با شور و شوق زیادی به پدر و مادرش راه یافت
8. The idea of fatherhood frightens me.
[ترجمه ترگمان]فکر پدر بودن مرا می ترساند
[ترجمه گوگل]ایده پدرش مرا ترساند
9. The responsibilites of fatherhood are many.
[ترجمه ترگمان]The پدری، افراد زیادی هستند
[ترجمه گوگل]مسئولیت پدر و مادر بسیار زیاد است
10. Martin was so delighted at the idea of fatherhood that he became lovely and loving again, even drank less.
[ترجمه ترگمان]مارتین به این نتیجه رسید که او دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی شده است و حتی کم تر مشروب می خورد
[ترجمه گوگل]مارتین از ایده پدرش لذت برده بود که او دوباره دوست داشتنی و دوست داشتنی بود، حتی کمتر نوشید
11. Fatherhood has been the greatest challenge of my life.
[ترجمه ترگمان] پدرانه بهترین چالش زندگی من بوده
[ترجمه گوگل]پدر بزرگترین چالش زندگی من بوده است
12. Jerry doesn't take the responsibilities of fatherhood very seriously.
[ترجمه ترگمان]جری مسئولیت پدری را بسیار جدی نمی گیرد
[ترجمه گوگل]جری مسئولیت های پدر و مادر را بسیار جدی نمی گیرد
13. He drew the line at fatherhood.
[ترجمه ترگمان]او خط را به طرف پدر شدن کشید
[ترجمه گوگل]او خط را در پدر و مادر ترسیم کرد
14. The psychoanalyst Sam Osherson theorizes that fatherhood threatens the very structure of male psychology.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر، \"سام Osherson theorizes\" می گوید که \"پدری\" ساختار روانشناسی مرد را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]سم اهرسون، روانکاو، نظریه اینست که پدرش ساختار روانشناسی نر را تهدید می کند
15. Fatherhood is a lifelong responsibility.
[ترجمه ترگمان]Fatherhood یک مسئولیت مادام العمر است
[ترجمه گوگل]پدر و مادر مسئولیت تمام طول عمر است