کلمه جو
صفحه اصلی

effulgence


معنی : درخشندگی، تابش، شکوه
معانی دیگر : رخشندگی، فروزش، تابناکی

انگلیسی به فارسی

تابش، درخشندگی، شکوه


ستاره، درخشندگی، شکوه، تابش


انگلیسی به انگلیسی

• brilliance, splendor, radiance

مترادف و متضاد

درخشندگی (اسم)
brilliance, radiance, sheen, blaze, luster, irradiance, irradiancy, effulgence, glitter, coruscation, resplendence, resplendency, radiancy, glim, refulgence

تابش (اسم)
light, brilliance, flame, glow, shine, sheen, irradiance, radiation, irradiancy, effulgence, glint, glitter, coruscation

شکوه (اسم)
magnitude, grandeur, glory, complaint, pomp, effulgence, plaint, resplendence, resplendency, refulgence, pomposity

جملات نمونه

1. Red is te symbol of effulgence and brilliance, which also need your help. Welcome to Top Red Art.
[ترجمه ترگمان]قرمز نماد of و درخشندگی است که به کمک شما نیز نیاز دارد به \"هنر سرخ\" خوش آمدید
[ترجمه گوگل]قرمز علامت زرق و برق و درخشندگی است که به کمک شما نیاز دارد به هنر قرمز خوش آمدید

2. Return of life, is always between the effulgence and the leisureliness.
[ترجمه ترگمان]بازگشت زندگی همیشه بین the و the است
[ترجمه گوگل]بازگشت از زندگی، همواره بین ستارگان و ناهنجاری است

3. It is willing to share with you effulgence and resplendence.
[ترجمه ترگمان]آن تمایل دارد که با شما effulgence و resplendence را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]این تمایل دارد که با شما درخشش و زیبایی را به اشتراک بگذارد

4. If the effulgence of a thousand suns simultaneously were to blaze forth in the firmament; then that might be comparable with the effulgence of the Ultimate Personalities universal form.
[ترجمه ترگمان]اگر effulgence هزار suns به طور همزمان در آسمان بدرخشد، آنگاه آن قابل مقایسه با the نهایی شکل جهانی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر زودگذر یک هزار پادشاه به طور همزمان در آسمان فرو بریزد، پس از آن ممکن است با تابش فرم جهانی نهایی شخصیت قابل مقایسه باشد

5. They began to loose the spiritual effulgence and grace that was bestowed on them.
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به رها کردن شکوه و شکوه مذهبی کردند که به آن ها بخشیده شده بود
[ترجمه گوگل]آنها شروع به از بین بردن و فضل معنوی که بر آنها تحمیل می شد، از دست می دادند

6. His spiritual body had the effulgence of many suns, and demigods and sages surrounded Him and sang His praises.
[ترجمه ترگمان]جسم spiritual the بسیاری از suns، و نیمه خدایان و sages احاطه اش کرده بودند و مدح او را می خواندند
[ترجمه گوگل]بدن روح او سبب خیره شدن بسیاری از خورشید شد، و نیمه خداوند و حکیمان او را احاطه کرده و ستایش او را خواندند

7. A lifelong effulgence you are by my side.
[ترجمه ترگمان]یک شکوه و شکوه تو در کنار من است
[ترجمه گوگل]زلزله مادام العمر شما توسط طرف من است

8. Red is te symbol of effulgence and brilliance, which also need your help.
[ترجمه ترگمان]قرمز نماد of و درخشندگی است که به کمک شما نیز نیاز دارد
[ترجمه گوگل]قرمز علامت زرق و برق و درخشندگی است که به کمک شما نیاز دارد

9. Trust us! Work together, We'll be effulgence in the future path of cooperation.
[ترجمه ترگمان]به ما اعتماد کن! با هم کار کنیم، ما در راه هم کاری با هم کاری خواهیم بود
[ترجمه گوگل]به ما اعتماد کن با هم همکاری کنیم، ما در مسیر آینده همکاری چشم پوشی خواهیم کرد

10. The effulgence of algorithm will shine the dark future brightly!
[ترجمه ترگمان]The الگوریتم آینده تاریک را روشن خواهد کرد!
[ترجمه گوگل]چشم انداز الگوریتم آینده تاریک را روشن خواهد کرد!

11. O my Lord, sustainer of all that lives, Your real face is covered by Your dazzling effulgence. Kindly remove that covering and exhibit Yourself to Your pure devotee.
[ترجمه ترگمان]خدای من، ای خدای من، ای خدای من، چهره واقعی تو با شکوه و شکوه Your پوشیده شده لطفا آن پوشش را بردارید و خود را به مرید پاک خود نشان دهید
[ترجمه گوگل]ای پروردگار من، نگهدارنده همه چیزهایی که زندگی می کند، چهره واقعی شما با تابش خیره کننده شما پوشیده شده است لطفا پوشش آن را حذف کنید و خودتان را به خدای خالص خود نشان دهید

12. Fuelled by morbid energy, a Great Unclean One pays careful attention to all of his followers, delighting in the smallest boil, reveling in the variety and effulgence of their poxes .
[ترجمه ترگمان]یکی از این افراد، که براثر این انرژی بیمارگونه به وجد آمده بود، به همه پیروان خود توجه دقیق مبذول می داشت و از کم ترین جوش لذت می برد و از تنوع و effulgence of لذت می برد
[ترجمه گوگل]یکی از بزرگترین افراد نابالغ، با انرژی مضر، با توجه به پیروانش، به طرز شگفت انگیزی از کوچکترین گرگرفتگی، از تنوع و زرق و برق زخم ها محافظت می کند

13. As one of the folk arts in Anhui Province, Flower Drum Lantern is giving off splendid effulgence across the whole province.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یکی از هنرهای فولکلور در استان Anhui، Flower Drum فانوس باشکوهی را در سراسر استان به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]Flower Drum Lantern به عنوان یکی از هنرهای معاصر استان آنهویی در سراسر استان به چشم می خورد

14. In this urgly material world, when money rules, and the value of human life is measured by currency, the world loses its effulgence!
[ترجمه ترگمان]در این دنیای مادی، زمانی که قوانین پول و ارزش زندگی بشر توسط واحد پول اندازه گیری می شود، جهان effulgence خود را از دست می دهد!
[ترجمه گوگل]در جهان دنیای مادی، وقتی پول مقرر می شود، و ارزش زندگی بشر از طریق ارز سنجی اندازه گیری می شود، جهان دگرگون می شود!

پیشنهاد کاربران

اشراق


کلمات دیگر: