educated

معنی : تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده

معانی دیگر : آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده

انگلیسی به فارسی

تحصیل‌کرده، فرهیخته

تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

• (1) تعریف: having an education.
• متضاد: ignorant, unlettered, untutored

• (2) تعریف: marked by qualities that indicate knowledge, training, and culture.
• مشابه: academic, literate

• (3) تعریف: founded on experience and incomplete information.

- an educated guess

[ترجمه ترگمان] یک حدس تحصیل کرده
[ترجمه گوگل] یک حدس آموزشی

• knowledgeable, intellectual; learned, literate
educated people have reached a high standard of learning.

مترادف و متضاد

تحصیل کرده (صفت)

cultured, educated, self-taught

فرهیخته (صفت)

educated

تحصیل شده (صفت)

educated

learned, experienced

Synonyms: accomplished, acquainted with, brainy, civilized, coached, corrected, cultivated, cultured, developed, enlightened, enriched, erudite, expert, finished, fitted, formed, informed, initiated, instructed, intelligent, knowledgeable, lettered, literary, literate, nurtured, polished, prepared, professional, refined, scholarly, schooled, scientific, shaped, skilled, tasteful, taught, trained, tutored, versed in, well-informed, well-read, well-taught, well-versed

Antonyms: ignorant, illiterate, inexperienced, stupid, uncultured, uneducated, unsophisticated

جملات نمونه

1. educated people kept flowing out of the country

اشخاص تحصیل کرده مرتب کشور را ترک می کردند.

2. an educated and well-informed person

آدم تحصیلکرده و کاملا مطلع

3. an educated guess

حدس بررسی شده،حدس قریب به یقین

4. she educated herself through correspondence courses

از طریق درس های مکاتبه ای خودآموزی کرده است.

5. the educated few as opposed to the uneduc- ated many

اقلیت تحصیل کرده در برابر اکثریت بی سوادان

6. he has been educated in america

او در امریکا آموزش دیده است.

7. jahangir is better educated than others

جهانگیر از دیگران تحصیلات بهتری دارد.

8. his son is an educated and polished youth

پسر او جوانی تحصیل کرده و مهذب است.

9. the nation willed that all children be educated

ملت مصمم شد که همه ی بچه ها تحصیل کنند.

10. one of the rewards of my job is contact with educated and courteous people

یکی از محسنات شغل من تماس با اشخاص تحصیل کرده و مودب است.

11. his novels have the finish and the flavor which appeal to the educated

رمان های او دارای کمال و گیرایی هستند که مورد پسند تحصیل کرده ها است.

12. He was educated at his local comprehensive school and then at Oxford.

[ترجمه ترگمان]او در مدرسه جامع محلی و سپس در آکسفورد تحصیل کرد
[ترجمه گوگل]او در مدرسه جامع محلی و سپس در آکسفورد تحصیل کرد

13. She was well educated in literature at a university.

[ترجمه ترگمان]او در رشته ادبیات دانشگاهی تحصیل کرده بود
[ترجمه گوگل]او در ادبیات یک دانشگاه خوب تحصیل کرد

14. He was educated at Haslingden Grammar School.

[ترجمه ترگمان]او در مدرسه گرا مار تحصیل می کرد
[ترجمه گوگل]او در دانشکدۀ گرامر Haslingden تحصیل کرد

15. The public should be educated in how to use energy more effectively.

[ترجمه ترگمان]مردم باید در نحوه استفاده موثر از انرژی آموزش ببینند
[ترجمه گوگل]مردم باید در چگونگی استفاده از انرژی به طور موثر آموزش ببینند

16. She seemed intelligent and well educated.

[ترجمه ترگمان]او باهوش و تحصیل کرده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به نظر هوشمند و تحصیل کرده بود

17. She was educated in England in the 1990s.

[ترجمه ترگمان]او در دهه ۱۹۹۰ در انگلستان تحصیل کرده بود
[ترجمه گوگل]او در دهه 1990 در انگلستان تحصیل کرد

18. He was educated at Bristol University.

[ترجمه ترگمان]او در دانشگاه بریستول درس خوانده است
[ترجمه گوگل]او در دانشگاه بریستول تحصیل کرد

a highly educated, experienced teacher

معلمی بسیار تحصیل‌کرده و با‌تجربه

an educated guess

حدس بررسی‌شده، حدس قریب به یقین

پیشنهاد کاربران

درس خواندن خوب درس خواندن به بالاترین سطح

فارغ التحصیل

پر اطلاعات

تحصیل کرده

بر مبنای دانش

باسواد

علمی، بر مبنای علم و دانش

Having learnt a lot of teams to standard

پخته ،
Educated decisions
تصمیمات پخته

فرهنگ سازی

آگاه. پخته

تحصیل کرده، فارغ التحصیل، باسواد

کلمات دیگر: