کلمه جو
صفحه اصلی

eel


معنی : مارماهی
معانی دیگر : (جانورشناسی) مارماهی (راسته ی anguilliformes که ماهیان استخوانی و مار مانندی می باشند که باله ی شکمی و پشتی ندارند)

انگلیسی به فارسی

قورباغه، مارماهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: eel, eels
• : تعریف: any of numerous long, snakelike fishes of fresh water or ocean.

- Freshwater eels are often raised on farms in Japan and are a popular part of Japanese cuisine.
[ترجمه ترگمان] ماهی آب های شیرین اغلب در مزارع ژاپن پرورش داده می شود و بخش زیادی از غذاهای ژاپنی هستند
[ترجمه گوگل] خربزه های آب شیرین اغلب در مزارع ژاپن مطرح می شوند و بخش مهمی از غذاهای ژاپنی هستند

• snakelike fish
an eel is a long, thin, snake-like fish.

مترادف و متضاد

مارماهی (اسم)
eel, moray, lamprey

جملات نمونه

1. He's as slippery as an eel - you can never get a straight answer out of him.
[ترجمه ترگمان]مثل مارماهی غیرقابل اعتماد است - تو هرگز نمی توانی یک جواب درست از او پیدا کنی
[ترجمه گوگل]او به عنوان قورباغه به عنوان لغزنده است - شما هرگز نمیتوانید پاسخ درستی از او دریافت کنید

2. An adult conger eel can easily bite through a man's leg.
[ترجمه ترگمان]یک مارماهی conger بالغ می تواند به راحتی پای انسان را گاز بگیرد
[ترجمه گوگل]قورباغه بالغ به راحتی می تواند از طریق یک پا مردی را بچرخاند

3. The eel wriggled out of my fingers.
[ترجمه ترگمان]مارماهی از انگشتانم بیرون پرید
[ترجمه گوگل]قارچ از انگشتان من خارج شد

4. She's as slippery as an eel.
[ترجمه ترگمان]مثل مارماهی لیز شده
[ترجمه گوگل]او به عنوان قورباغه به عنوان لغزنده است

5. The eel fry, awaited impatiently each year, provided sport and income.
[ترجمه ترگمان]در هر سال، ماهی سرخ، با بی صبری منتظر ورزش و درآمد بود
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا سرخ شده، انتظار هر ساله بی صبرانه، ورزش و درآمد را فراهم می کند

6. A great big eel, one day, swam past and touched her.
[ترجمه ترگمان]یک روز، یک مارماهی بزرگ، یک روز شنا کرد و به او دست زد
[ترجمه گوگل]یک قورباغه بزرگ، یک روز، گذشته را بیدار کرد و لمس کرد

7. Also, the threat of the giant eel was getting worse and worse.
[ترجمه ترگمان]همچنین تهدید مارماهی عظیمی بدتر و بدتر شده بود
[ترجمه گوگل]همچنین تهدید غنچه های غول پیکر بدتر و بدتر شده است

8. The conger eel. Latin name . . . conger conger!
[ترجمه ترگمان]مارماهی غیرقابل اعتماد اسم لاتین conger!
[ترجمه گوگل]قورباغه نام لاتین کنگر کنگره

9. He began to doubt the giant eel would bite.
[ترجمه ترگمان]شک داشت که آن مارماهی غول پیکر گاز بگیرد
[ترجمه گوگل]او شروع به تردید کرد که قورباغه های بزرگ گاز می خورند

10. The hard, black eel curves at the top, a perfect cane.
[ترجمه ترگمان]منحنی های سخت و سیاه مارماهی در بالای آن، یک عصای کامل است
[ترجمه گوگل]منحنی سخت و سیاه قورباغه در بالا، یک نیشکر کامل

11. In Nagano we closed our eyes and swallowed eel.
[ترجمه ترگمان]در ساعت ۶ ما چشم هامون رو بستیم و مارماهی قورت دادیم
[ترجمه گوگل]در ناگنو چشمان ما را بستند و قورباغه را فرو بردند

12. He hooked and landed an enormous conger eel, whilst fishing from one of the boats in the harbour.
[ترجمه ترگمان]مارماهی عظیمی را که از یکی از قایق ها در لنگرگاه صید کرده بود صید کرد
[ترجمه گوگل]او یک قورباغه فاحشه عظیم را کشت، و ماهیگیری از یک قایق در بندرگاه

13. There's no commercial eel fishing here in Oxfordshire.
[ترجمه ترگمان]هیچ ماهی مارماهی تجاری اینجا در Oxfordshire نیست
[ترجمه گوگل]هیچ ماهیگیری ماهیگیری تجاری در اکسفوردشایر وجود ندارد

14. I have eaten part of an eel, but as far as I know I have never eaten a couscous.
[ترجمه ترگمان]من قسمتی از یک مارماهی را می خورم، اما تا آنجا که می دانم هرگز یک couscous نخورده بودم
[ترجمه گوگل]من بخشی از قارچ خورده ام، اما تا آنجا که من می دانم من هرگز خوراکی نرفته ام

پیشنهاد کاربران

مار ماهی

مار ماهی است که جانوری دراز است که در دریا زندگی می کند. . مطالب بیشتری را می توانید در اینترنت مشاهده کنید.

یک نوع ماهی دریایی دراز
مار ماهی


کلمات دیگر: