1. The fencer parried his opponent's thrust.
[ترجمه حاکمی] شمشیرباز ضربه حریف خود را دفع کرد.
[ترجمه ترگمان]شمشیربازی ضربه حریف را دفع کرد
[ترجمه گوگل]شمشیربازان خط حمله حریف خود را برافروخت
2. The dexterity and nimble balance of elite fencers can boggle the mind.
[ترجمه ترگمان]مهارت و توازن چالاکی و چالاکی نخبگان می تواند ذهن را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]این مهارت و تعادل جبرگرای محقق نخبگان می تواند ذهن را تحت تأثیر قرار دهد
3. Some fencers just held the strut in position with six-inch nails but the company frowned on this practice.
[ترجمه ترگمان]بعضی از fencers با ناخن های شش اینچی در جای خود قرار می گرفتند، اما شرکت به این عمل اخم کرد
[ترجمه گوگل]بعضی از فرماندهان فقط در موقعیت با ناخن های شش اینچ قرار داشتند اما شرکت این کار را متوقف کرد
4. A top class fencer requires balance, coordination, concentration, agility, flexibility and speed of thought and reaction.
[ترجمه ترگمان]یک نرده رو به بالا نیاز به تعادل، هماهنگی، تمرکز، چابکی، انعطاف پذیری و سرعت فکر و واکنش دارد
[ترجمه گوگل]شمشیربازی درجه یک نیاز به تعادل، هماهنگی، تمرکز، چابکی، انعطاف پذیری و سرعت فکر و واکنش دارد
5. The winner is the fencer to score five hits for men and four hits for women.
[ترجمه ترگمان]برنده مسابقه نرده کش برای کسب پنج ضربه برای مردان و چهار مورد برای زنان است
[ترجمه گوگل]برنده فینگر است که پنج بار برای مردان و چهار بار برای زنان بازی کند
6. This is achieved by good partnership between the fencer and the fencing master.
[ترجمه ترگمان]این با هم کاری خوب بین نرده کش و استاد شمشیربازی به دست می آید
[ترجمه گوگل]این توسط همکاری خوب بین عکاس و استاد شمشیربازی به دست می آید
7. The fencer who defiantly challenge the whole troops is Zero.
[ترجمه ترگمان]نرده کش که با سرسختی تمام نیروهای نظامی را به چالش می کشد، صفر است
[ترجمه گوگل]عنکبوت که به طور کامل به چالش کشیدن تمام نیروها، Zero است
8. In Paris a one-legged Chinese Paralympic female fencer, in a wheelchair, protected the torch with her body against aggressive protesters.
[ترجمه ترگمان]در پاریس یک زن ماهر پارالمپیک چینی، با ویلچر، مشعل را با بدن خود در برابر معترضان خشمگین محافظت کرد
[ترجمه گوگل]در پاریس شمشیر زن چینی پاراالمپیک یک پا، در یک صندلی چرخدار، مشعل را با بدنش در برابر معترضان تهاجمی محافظت می کند
9. It struck me that he didn't really look like a fencer at all.
[ترجمه ترگمان]به نظرم رسید که او اصلا شبیه یک نرده کش نیست
[ترجمه گوگل]این به من ضربه زد که واقعا به نظر نمی آید
10. Only one showed him any kindness was Mosie Pick, the gutter-rag fencer of old cups and dented silver.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که محبت او را به او نشان می داد این بود که نرده چوبی کهنه را باز کند و آن را باز کند
[ترجمه گوگل]فقط یک نفر به او نشان داد که هرچه دلش می خواهد Mosie Pick، شمشیرزننده ماهیگیران از فنجان های قدیمی و نقره ای خالی
11. He was also a good swimmer diver and horseman, as well as a fencer.
[ترجمه ترگمان]او هم شناگر ماهری بود و هم سوارکار ماهری بود
[ترجمه گوگل]او همچنین یک غواص شناگر و اسب سواری خوب و همچنین یک عروسک بود
12. At an exhibition of the world's best swordsman, the third - place fencer took the stage.
[ترجمه ترگمان]در نمایشگاهی از بهترین شمشیر دنیا، شمشیر بازان دور سوم روی صحنه رفتند
[ترجمه گوگل]در نمایشگاه بهترین اسلحه های جهان، سومین محل برگزاری مسابقه در صحنه حضور یافت
13. What are the basic individual qualities that a top class fencer requires?
[ترجمه ترگمان]ویژگی های فردی اصلی که یک دسته از پیشگامان طبقه بالا نیاز دارد چه هستند؟
[ترجمه گوگل]ویژگی های اساسی فردی که نیاز به یک عکاس برتر است چیست؟
14. At an exhibition of the world's best swordsman the third - place fencer the stage.
[ترجمه ترگمان]در نمایشگاهی از بهترین بازیکنان در قسمت سوم، قسمت سوم را در روی صحنه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در نمایشگاه بهترین اسلحه جهان سوم سومین محل مسابقه فوتبال است