کلمه جو
صفحه اصلی

farthest


معنی : دورترین، اقصی نقطه، دورترین نقطه، بعیدترین
معانی دیگر : (صفت عالی : far) دورترین، در بیشترین فاصله، دوردست ترین، پسترین، دورینه، دور افتاده ترین، بیشترین، زیادترین، بیشین، بیشینه، حداکثر، بالاترین (درجه)

انگلیسی به فارسی

دورترین، دورترین نقطه، بعیدترین


دورترین، دورترین نقطه، اقصی نقطه، بعیدترین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: superl. of far.

(2) تعریف: most far, distant, or extended.
مشابه: extreme
قید ( adverb )
(1) تعریف: superl. of far.

(2) تعریف: to or at the greatest distance, degree, or extent.

• most distant, most remote
farthest is a superlative of far.

مترادف و متضاد

دورترین (صفت)
hindmost, ultimate, endmost, farthest, utmost, farthermost, furthermost

اقصی نقطه (صفت)
outmost, endmost, farthest, farthermost, furthermost

دورترین نقطه (صفت)
extreme, farthest

بعیدترین (صفت)
farthest, farthermost

most distant


Synonyms: extreme, farthermost, furthermost, furthest, last, lattermost, outermost, outmost, remotest, ultimate, utmost, uttermost


Antonyms: closest, nearest


جملات نمونه

1. the farthest bounds of civilization
دورترین مرزهای تمدن

2. the farthest in time
دورترین از نظر زمان

3. the farthest tree from the road
دورترین درخت از جاده

4. i will punish them to the farthest degree
آنها را تا بالاترین درجه تنبیه خواهم کرد.

5. The farthest way about is the nearest way home.
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین راه خانه، نزدیک ترین راه خانه است
[ترجمه گوگل]دورترین راه در مورد نزدیک ترین راه به خانه است

6. Pluto is the farthest planet in the solar system.
[ترجمه ترگمان]پلوتون دورترین سیاره منظومه شمسی است
[ترجمه گوگل]پلوتو دورترین سیاره در منظومه شمسی است

7. My sister was the one who travelled farthest.
[ترجمه ترگمان]خواهرم دورترین راه را طی کرده بود
[ترجمه گوگل]خواهر من کسی بود که دورترین سفر را انجام داد

8. See who could jump the farthest.
[ترجمه مهسا] نگاه کن چه کسی میتواند بالاتر بپرد
[ترجمه ترگمان]ببین کی میتونه بیشتر از این بپره
[ترجمه گوگل]ببینید که چه کسی می تواند دورترین را پر کند

9. What's the farthest you've ever run?
[ترجمه مهسا] بیشترین جایی که توانسته ای بدوی چقدر بوده؟
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که فرار کردی چی بود؟
[ترجمه گوگل]دورترین دورانی که تا به حال اجرا کرده اید؟

10. She is the farthest advanced of all my students.
[ترجمه ترگمان]او دورترین دانش آموزان من است
[ترجمه گوگل]او دورترین پیشرفته از همه دانش آموزان من است

11. Who can swim furthest / farthest?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند بیشتر از همه شنا کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند دورترین / دورترین شنا کند؟

12. She lived farthest away from school of all of us.
[ترجمه ترگمان]او دورتر از همه ما زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او دورترین دور از مدرسه تمام ما بود

13. We know very little about the farthest/outermost reaches of the universe.
[ترجمه ترگمان]ما از دورترین و دورترین نقاط جهان اطلاع داریم
[ترجمه گوگل]ما در مورد دورترین / بیشترین دستاورد های جهان می دانیم که بسیار کم است

14. The farthest distance I've run is ten miles.
[ترجمه ترگمان]فاصله دورترین فاصله من ده مایل است
[ترجمه گوگل]دورترین فاصله ای که من طی کرده ام 10 مایل است

15. The farthest landmark visible is about 30km away.
[ترجمه ترگمان]دورترین نقطه قابل مشاهده در حدود ۳۰ کیلومتر دورتر است
[ترجمه گوگل]دورترین نقطه عطف در حدود 30 کیلومتری است

16. Our house is the furthest / farthest from the school.
[ترجمه ترگمان]خانه ما دورترین و دورترین از مدرسه است
[ترجمه گوگل]خانه ما دورترین / دورترین از مدرسه است

the farthest tree from the road

دورترین درخت از جاده


the farthest in time

دورترین از نظر زمان


I will punish them to the farthest degree.

آنها را تا بالاترین درجه تنبیه خواهم کرد.


پیشنهاد کاربران

out most


دورترین

دورترین/بیشترین


کلمات دیگر: