کلمه جو
صفحه اصلی

elephant


معنی : پیل، فیل
معانی دیگر : بزرگ اندام، پیل تن، (جانورشناسی) پیل، فیل (راسته ی proboscidea که امروزه دو گونه ی آن باقی مانده است: پیل هندی یا آسیایی elephant indian or asian به نام لاتین elephas maximus که اهلی شده است و پیل افریقایی african elephant به نام لاتین loxodonta africana)

انگلیسی به فارسی

پیل، فیل


فیل، پیل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: elephantoid (adj.)
• : تعریف: either of two large mammals, one Asian and one African, that have a long, flexible trunk used for grasping food or lifting burdens, upper incisors elongated into curving tusks, and, in the African species, esp. large fan-shaped ears.

• type of large land mammal with a long trunk and ivory tusks, pachyderm
an elephant is a very large animal with a long, flexible nose called a trunk.

مترادف و متضاد

پیل (اسم)
cell, bishop, elephant

فیل (اسم)
elephant

جملات نمونه

1. an elephant spoor
ردپای فیل

2. the elephant hauled a log tied to a rope all the way to the harbor
فیل تنه ی درخت بسته شده به طناب را کشید و تا بندرگاه برد.

3. the elephant shook its ponderous body violently
فیل جثه ی سترگ خود را به شدت تکان داد.

4. a must elephant
فیل مست

5. a rogue elephant
فیل سرکش

6. an obstreperous elephant
یک فیل چموش

7. he was an elephant of a man
او مرد پیل تنی بود.

8. as heavy as an elephant
هم وزن فیل

9. julie only saw the elephant from afar
جولی فقط فیل را از دور دید.

10. the young of the elephant
بچه های فیل

11. the huge track of a bull elephant
ردپای عظیم یک فیل نر

12. the mournful bellow of a dying elephant
نعره ی سوزناک فیل در حال مرگ

13. its bulk is twice that of an elephant
گندگی آن دو برابر فیل است.

14. the poison was capable of killing an elephant in five minutes
زهر می توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.

15. this picture is not in proportion; it shows the elephant to be smaller than a man
این عکس تناسب ندارد چون فیل را کوچکتر از انسان نشان می دهد.

16. The elephant population is dwindling.
[ترجمه ترگمان]جمعیت فیل رو به کاهش است
[ترجمه گوگل]جمعیت فیل ها در حال کاهش است

17. Fossil hunters have unearthed the bones of an elephant believed to be 500,000 years old.
[ترجمه ترگمان]فسیل شناسان اسکلت یک فیل را کشف کرده اند که گمان می رود ۵۰۰،۰۰۰ سال قدمت دارد
[ترجمه گوگل]شکارچیان فسیلی استخوان های فیلمی را که 500،000 ساله به نظر می رسد، کشف کرده اند

18. The African elephant is in a desperate plight.
[ترجمه ترگمان]فیل آفریقایی در وضعیت فلاکت باری قرار دارد
[ترجمه گوگل]فیل آفریقایی در وضعیت سختی قرار دارد

19. The angry elephant crashed through the forest.
[ترجمه ترگمان]فیل عصبانی وارد جنگل شد
[ترجمه گوگل]فیل عصبانی از طریق جنگل سقوط کرد

20. The elephant smashed through the trees.
[ترجمه ترگمان]فیل از میان درختان شکست
[ترجمه گوگل]فیل که از درختان شکسته شد

21. The Asian elephant can be tamed and trained.
[ترجمه ترگمان]فیل آسیایی می تواند اهلی و آموزش دیده باشد
[ترجمه گوگل]فیل آسیایی را می توان تار و آموزش داد

22. They placed the African elephant on their endangered list.
[ترجمه ترگمان]آن ها فیل آفریقایی را در لیست در معرض خطر قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها فیل فیل آفریقایی را در لیست خطرناکی خود قرار دادند

He was an elephant of a man.

او مرد پیل‌تنی بود.


پیشنهاد کاربران

انواع فیل

به معنی فیل


فیل

elephants can swim well 🅱️
فیل ها میتوانند خیلی خوب شنا کنند

Elephent: فیل : دگرگون شده ی الفیل عربی است که ریشه ی آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشه های فیل و پیل هر دو دیده می شود .

فیل . a big animal with big ears and gray color bigger than a car with a long trunk.

کلمه : Asian elephant
تلفظ : اِی ژِن اِلِفِنت
معنی : فیل هندی یا فیل آسیایی
توضیحات : امروزه فقط دوگونه از آنها زنده اند.


کلمات دیگر: