1. generosity crowned his other virtues
سخاوت (همچون تاج) سایر محسنات او را مزین می کرد.
2. . . . generosity towards friends, tolerance toward enemies
. . . با دوستان مروت با دشمنان مدارا
3. his generosity brought applause from the boys
سخاوت او تحسین پسران را برانگیخت.
4. behold god's generosity and kindness
کرم بین و لطف خداوندگار
5. with imperial generosity
با سخاوتی شاهانه
6. an act of generosity and goodness
عمل سخاوتمندانه و نیک
7. he repented of his generosity
از سخاوت خود پشیمان شد.
8. he has no spark of generosity in him
ذره ای سخاوت در وجودش نیست.
9. she is the soul of generosity
او مظهر سخاوت است.
10. to set an example of generosity
نمونه ی سخاوت شدن
11. his father was a paragon of generosity and honesty
پدرش خدای سخاوت و درستکاری بود.
12. to endear oneself by acts of generosity
با کارهای سخاوت آمیز خود را محبوب القلوب کردن
13. Your generosity puts me to shame.
[ترجمه اکرم حسینی ] سخاوت شما، مرا شرمنده می کند
[ترجمه ترگمان] جوانمردی تو باعث شرمساری من میشه
[ترجمه گوگل]سخاوت شما، من را به شرم می اندازد
14. He thanked them for the extraordinary generosity they had shown.
[ترجمه ترگمان]از آن ها به خاطر سخاوت فوق العاده ای که نشان داده بودند تشکر کرد
[ترجمه گوگل]او از آنها به خاطر سخاوت فوق العاده ای که نشان داده اند تشکر کرد
15. He was humbled by her generosity.
[ترجمه ترگمان]جوانمردی او را حقیر می شمرد
[ترجمه گوگل]او توسط سخاوت او فروتن شد
16. There are stories about his generosity, the massive amounts of money he gave to charities.
[ترجمه ترگمان]داستان هایی در مورد سخاوت او وجود دارد، مبالغ هنگفتی پول که به موسسات خیریه می دهد
[ترجمه گوگل]در مورد سخاوت او، مقادیر عظیمی از پولی که او به موسسات خیریه داده است، داستانهایی وجود دارد
17. The generosity of the local people is bottomless.
[ترجمه ترگمان]بخشندگی مردم محلی بی انتها است
[ترجمه گوگل]سخاوت مردم محلی بی فایده است
18. How can I ever repay you for your generosity?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم به خاطر your جبران کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم تا به حال به خاطر سخاوت شما بازپرداخت کنم؟