کلمه جو
صفحه اصلی

emigrate


معنی : مهاجرت کردن، بکشور دیگر رفتن، میهن گزیدن
معانی دیگر : (از داخل به خارج از کشور مهاجرت کردن نه بالعکس - واروی: درون کوچ کردن immigrate) برون کوچ کردن، برون کوچیدن

انگلیسی به فارسی

مهاجرت کردن، به کشور دیگر رفتن


مهاجرت کنید، مهاجرت کردن، بکشور دیگر رفتن، میهن گزیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: emigrates, emigrating, emigrated
مشتقات: emigrative (adj.)
• : تعریف: to leave one country or region, usu. the country of origin, in order to settle in another.

- Her ancestors emigrated from Ireland during the famine and came to the United States.
[ترجمه ترگمان] نیاکان او در دوران قحطی از ایرلند مهاجرت کرده و به آمریکا مهاجرت کرده اند
[ترجمه گوگل] اجداد خود را در طول قحطی از ایرلند مهاجرت کرد و به ایالات متحده آمد

• leave one's own country to settle in another
if you emigrate, you leave your native country to live in another country.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مهاجرت کردن

مترادف و متضاد

مهاجرت کردن (فعل)
colonize, emigrate, transplant, out-migrate

بکشور دیگر رفتن (فعل)
emigrate

میهن گزیدن (فعل)
emigrate

move to new country


Synonyms: depart, migrate, move abroad, quit, remove, transmigrate


Antonyms: remain, stay


جملات نمونه

1. they emigrate from many countries but most of them wish to immigrate to north america
آنان از کشورهای متعدد برون کوچ می کنند ولی اکثرشان می خواهند به امریکای شمالی درون کوچ کنند.

2. job scarcity forces young people to emigrate
فقدان کار جوانان را مجبور به مهاجرت می کند.

3. the conditions that induced many young people to emigrate
شرایطی که خیلی از جوانان را ناچار به مهاجرت می کرد.

4. Nazi anti-Semitism forced him to emigrate to the USA.
[ترجمه ترگمان]ضد سامی گرایی او را مجبور به مهاجرت به آمریکا کرد
[ترجمه گوگل]ضد یهودی نشین نازی او را مجبور به آمریکا کرد

5. He's decided to emigrate and start a new life in America.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت مهاجرت کند و زندگی جدیدی را در آمریکا آغاز کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است که مهاجرت کند و زندگی جدیدی را در آمریکا آغاز کند

6. She was inhibited from making the decision to emigrate by the thought of her mother's loneliness.
[ترجمه ترگمان]از این که به خاطر تنهایی مادرش تصمیم گرفته بود این تصمیم را بگیرد
[ترجمه گوگل]او از تصمیم خود برای مهاجرت به خاطر تنهایی مادرش ممانعت کرد

7. Go back there? I'd sooner emigrate!
[ترجمه ترگمان]برگرد اونجا؟ من زودتر کوچ می کنم!
[ترجمه گوگل]برگرد من زودتر مهاجرت می کنم!

8. They decided to emigrate to the U. S. to live in New York.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند تا به ایالات متحد مهاجرت کنند اس تا در نیویورک زندگی کند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که در نیویورک زندگی کنند

9. Later they emigrate to Pittsburg, but can never escape their tangled past.
[ترجمه ترگمان]بعدها به to می روند، اما هرگز نمی توانند از گذشته their فرار کنند
[ترجمه گوگل]بعدها آنها به پیتسبورگ مهاجرت می کنند، اما هرگز نمیتوانند فرار کنند

10. There is no need for them to emigrate to make money.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که آن ها مهاجرت کنند تا پول بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها نیازی به مهاجرت به پول ندارند

11. He no longer wishes to emigrate and is planning to write his memoirs.
[ترجمه ترگمان]او دیگر تمایلی به مهاجرت ندارد و قصد دارد خاطرات خود را بنویسد
[ترجمه گوگل]او دیگر مایل به مهاجرت نیست و قصد دارد خاطرات خود را بنویسد

12. Whether companies would carry out their threat to emigrate is debatable, with the huge costs that it would entail.
[ترجمه ترگمان]این که آیا شرکت ها تهدیدی برای مهاجرت خواهند داشت یا نه، با هزینه های عظیمی که در پی خواهد داشت، قابل بحث است
[ترجمه گوگل]این که آیا شرکت ها می توانند تهدید خود را برای مهاجرت انجام دهند بحث برانگیز است و هزینۀ زیادی که این امر مستلزم آن است

13. Already, 150 people emigrate each week, draining Hong Kong's talent, wealth and middle-class ballast.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ۱۵۰ نفر هر هفته مهاجرت می کنند و استعداد، ثروت و بالاست طبقه متوسط هنگ کنگ را تخلیه می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، 150 نفر هر هفته مهاجرت می کنند، استعداد، ثروت و طبقه متوسط ​​طبقه بندی هنگ کنگ را از بین می برند

14. People wishing to emigrate would no longer need to prove that they had close relatives in the destination country.
[ترجمه ترگمان]افرادی که مایل به مهاجرت هستند دیگر نیازی به اثبات این نیست که خویشاوندان نزدیک خود را در کشور مقصد داشته باشند
[ترجمه گوگل]افرادی که مایل به مهاجرت هستند، دیگر نیازی به اثبات این مطلب ندارند که آنها در کشور مقصد دارای بستگان نزدیک هستند

15. Many people have to emigrate leaving the women and children behind.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم باید مهاجرت کنند و زنان و کودکان را پشت سر بگذارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم باید مهاجرت کنند و زنان و کودکان را پشت سر بگذارند

He emigrated from France to Texas.

او از فرانسه به تکزاس مهاجرت کرد.


پیشنهاد کاربران

زموژیدن
zomužidan

رفتن از کشور خودمان به کشوری دیگر ( OPP:Immigrate )

مهاجر

تفاوت migrate و emigrate رو بدونید:
•Migrate :
برای کوچ حیوانات
مهاجرت انسانها از جایی به جایی دیگر به منظور یافتن شغل
•Emigrate: فقط برای مهاجرت انسان از وطن به کشوری دیگر به منظور زندگی.
#longman

I emigrated from Iran and I immigrated to the U. S.


کلمات دیگر: