کلمه جو
صفحه اصلی

faze


معنی : پریشان کردن، بر هم زدن، در هم ریختن
معانی دیگر : ناراحت کردن، برزخ کردن، هراسیده کردن

انگلیسی به فارسی

برهم زدن، درهم ریختن، پریشان کردن


فاز، در هم ریختن، پریشان کردن، بر هم زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fazes, fazing, fazed
• : تعریف: to bewilder or to disturb the composure or shake the resolve of; disconcert or daunt.
مشابه: jangle, unnerve

- She was determined to go on this dangerous expedition, and the serious objections expressed by her family did not faze her.
[ترجمه ترگمان] او مصمم بود که به این سفر خطرناک برود، و ایرادهای جدی که از سوی خانواده اش ابراز شده بود او را ناراحت نکرد
[ترجمه گوگل] او مصمم بود که به این سفر خطرناک برود و اعتراضات جدی خانواده اش او را نادیده نگرفت

• frighten, disturb (slang)
if something fazes you, it interrupts what you are doing because it is confusing, upsetting, or amazing.

مترادف و متضاد

پریشان کردن (فعل)
agitate, stress, confound, distract, afflict, ail, discompose, dishevel, disturb, faze, nonplus, tousle, oppress, disperse

بر هم زدن (فعل)
bash, overset, unsettle, discompose, disturb, disorder, ruffle, faze, tousle, coup, derange, disarrange, disband

در هم ریختن (فعل)
faze, clutter, interfuse, pie

embarrass


Synonyms: abash, annoy, appall, bother, confound, confuse, daunt, discomfit, disconcert, discountenance, dismay, dumbfound, horrify, irritate, muddle, mystify, nonplus, perplex, puzzle, rattle, vex


جملات نمونه

1. no defeat and disappointment seem to faze him
هیچ شکست و نومیدی او را دچار هراس نمی کرد.

2. She's so calm, nothing seems to faze her.
[ترجمه ترگمان]او خیلی آرام است، چیزی به نظر نمی رسد که او را ناراحت کند
[ترجمه گوگل]او خیلی آرام است، چیزی به نظر نمی رسد که او را تشویق کند

3. Big concert halls do not faze Melanie.
[ترجمه ترگمان]سالن کنسرت بزرگ برای ملانی مهم نیست
[ترجمه گوگل]تالارهای بزرگ کنسرت Melanie را فاش نمی کنند

4. John was embarrassed, but it didn't faze Mike a bit.
[ترجمه ترگمان]جان خجالت زده بود، اما این موضوع به مایک اهمیتی نمی داد
[ترجمه گوگل]جان شرمنده شد، اما آن را در هم ریختن نیست مایک کمی

5. He looked as if nothing could faze him.
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار هیچ چیز نمی توانست او را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید که هیچ چیز نمی تواند او را فریب دهد

6. None of it seemed to faze him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ یک از این کارها او را ناراحت نمی کند
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از آن ها به نظر نمیرسید

7. The intense heat of the Cuban summer doesn't faze Vasquez.
[ترجمه ترگمان]\"گرمای شدید تابستان کوبایی\" روی \"Vasquez\" اهمیت نمیده
[ترجمه گوگل]گرمای شدیدی از تابستان تابستان کوبا فرسوده نیست

8. The mass walkout did not faze him.
[ترجمه ترگمان]این توده عظیم از این بابت او را ناراحت نمی کرد
[ترجمه گوگل]خروج توده ای او را ندیده بود

9. The news did not faze him.
[ترجمه ترگمان]اما این خبر او را نگران نکرد
[ترجمه گوگل]اخبار او را ندیده بود

10. Nothing they say could faze him.
[ترجمه ترگمان] کاری از دستش بر نمیاد
[ترجمه گوگل]چیزی که می گویند می تواند او را فریب دهد

11. Cool temperatures didn't seem to faze the four male and six female pandas as they arrived from their home at the Wolong Giant Panda Reserve Center in Sichuan.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دمای سرد به نظر نمی رسد که چهار pandas مرد و ۶ نفره زنان را که از خانه خود در مرکز رزرو Wolong پاندا در سیشوان به آنجا رسیده اند، از بین ببرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که درجه حرارت سرد به نظر نمی رسد که چهار مرد و شش پاندا زن را از خانه خود در مرکز رزرو غول پاندا ولوون در سیچوان وارد کند

12. Cool didn't seem to faze the four male and six female pandas as they arrived from their home at the Wolong Giant Panda Reserve Center in Sichuan.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که باحال به نظر نمی رسد که چهار pandas مرد و ۶ نفره زنان را که از خانه خود در مرکز رزرو Wolong پاندا در سیشوان به آنجا رسیده اند را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]به نظر نمیرسد که چهار مرد و شش پاندای زن را از طریق خانه خود در مرکز رزرو غول پاندا Wilong در سیچوان بیرون بیاورند

13. His actions didn't faze me in the least; I expected him to behave badly.
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من اهمیتی نداشت؛ انتظار داشتم بد رفتار کند
[ترجمه گوگل]اعمال او من را کم کم نادیده گرفت انتظار داشتم که او رفتار خوبی داشته باشد

14. That didn't faze me.
[ترجمه ترگمان]این تقصیر من نبود
[ترجمه گوگل]که مرا ندیده بود

No defeat and disappointment seem to faze him.

هیچ شکست و نومیدی او را دچار هراس نمی‌کرد.



کلمات دیگر: