1. he was in a terrible fidget over unpaid debts
خیلی نگران قرض های پرداخت نشده ی خود بود.
2. The kids had started to fidget.
[ترجمه ترگمان]بچه ها شروع به fidget کرده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها شروع به خجالت زدن کردند
3. It annoys me when you fidget!
[ترجمه ترگمان]وقتی وول می خوری منو اذیت می کنه!
[ترجمه گوگل]وقتی منحرف می شوی، من را آزار می دهد!
4. It's bad manners to fidget about at the table.
[ترجمه ترگمان]دور تا دور میز وول می خورد
[ترجمه گوگل]این رفتار بدی است که درمورد جدول دلمشغولی می کند
5. You' re such a fidget!
[ترجمه ترگمان]تو این قدر وول می خوری!
[ترجمه گوگل]تو خجالتی هستی
6. They fidget, sit on their feet and fold little fingers around stubby pencils, sweating out an exercise in mathematics.
[ترجمه ترگمان]وول می خورند، روی پاهایشان می نشینند و انگشتان کوچکش را به دور pencils کوتاه جمع می کنند و یک تمرین ریاضی را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]آنها فریاد می زنند، روی پاهای خود نشسته و انگشتان دست خود را در اطراف مداد سرشانه انداخته و تمرینات را در ریاضیات انجام می دهند
7. Keith started to fidget, opening and closing his great hands.
[ترجمه ترگمان]کیث شروع به fidget کرد، باز شد و دست های بزرگش را بست
[ترجمه گوگل]کیت شروع به خندیدن، باز کردن و بسته شدن دست هایش کرد
8. The children grumble and fidget, getting more and more impatient.
[ترجمه ترگمان]بچه ها غرغر می کنند و وول می خورند، بیشتر و بیشتر بی صبری می کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها گریه می کنند و بی قرار می شوند، بیشتر و بیشتر بی تاب می شوند
9. Tim's a terrible fidget.
[ترجمه ترگمان]تیم بدجوری وول می خورد
[ترجمه گوگل]تیم یک بدبختی وحشتناک است
10. What a fidget you are!
[ترجمه ترگمان]چه قدر وول می خوری!
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را ناراحت می کند؟
11. Michael's younger sister found him a fidget in church and thought it was fidgeting to excess.
[ترجمه ترگمان]خواهر کوچک تر مایکل او را در کلیسا تکان داد و فکر کرد که این کار با زیاده روی همراه است
[ترجمه گوگل]خواهر کوچکتر مایکل او را به عنوان یک عصبانی در کلیسا یافت و فکر کرد که آن را به بیش از حد محدود می کند
12. Romeo's father: Don't you feel fidget? should we go on acting? We are leading roles!
[ترجمه ترگمان]پدر رومئو: احساس بی قراری نمی کنید؟ آیا ما باید به بازیگری ادامه دهیم؟ ما نقش های اصلی را رهبری می کنیم!
[ترجمه گوگل]پدر رومئو: آیا شما احساس غرور نمی کنید؟ آیا ما باید اقدام کنیم؟ ما نقش اصلی را ایفا می کنیم!
13. They tend to fidget and lose focus easily.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند بی قرار باشند و به راحتی حواسشان را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند به راحتی فکری و تمرکز کنند
14. People don't actually fidget and look away when they're lying.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها دروغ می گویند، مردم واقعا بی قرار و بی قرار به نظر نمی رسند
[ترجمه گوگل]مردم واقعا دروغ نمی گویند و به دور نگاه می کنند
15. Some people stare at their screen and fidget.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم به صفحه زل می زنند و وول می خورند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم روی صفحه نمایششان خیره می شوند و خجالت می کشند