کلمه جو
صفحه اصلی

gantlet


معنی : دستکش
معانی دیگر : (در قشون قدیم) نوعی تنبیه که طی آن شخصی از میان دو صف سرباز که با چوب او را می زدند دوانده می شد، (مجازی) یک سری زحمات یا مشقات (بیشتر gauntlet نوشته می شود)، (راه آهن) محل تلاقی دو خط آهن، محل انشعاب یک خط آهن به دو خط، منشعب شدن خط آهن، متلاقی شدن (دو خط)، رجوع شود به: gauntlet، n : gauntlet دستکش، n : محل تلاقی دو خطراه اهن، تلاقی کردن

انگلیسی به فارسی

( gauntlet ) دستکش، محل تلاقی دو خطراه آهن، تلاقی کردن


گانتل، دستکش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a portion of railroad tracks made up of two separate but overlapping tracks, usu. constructed at a narrow place, such as a tunnel or bridge.

(2) تعریف: see gauntlet
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gantlets, gantleting, gantleted
• : تعریف: to lay down (railroad tracks) so as to construct a gantlet.
اسم ( noun )
• : تعریف: see gauntlet

• armored medieval glove (part of a knight's armor); glove with a cuff that covers the wrist; segment of double railroad tracks shaped by two parallel tracks that conve temporarily in such a way that each set stays independent while crossing the same ground enabling passage at a narrow place without the necessity of switching

مترادف و متضاد

دستکش (اسم)
chevron, gloves, glove, gantlet

جملات نمونه

1. To do that, however, they must run a gantlet of seismic and magnetic sensors buried along the border.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای انجام این کار، آن ها باید مجموعه ای از سنسورهای مغناطیس و مغناطیسی را که در امتداد مرز دفن شده بودند را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]با این وجود، برای انجام این کار، باید یک لبه سنسورهای لرزه ای و مغناطیسی که در امتداد مرز دفن شده اند، اجرا شود

2. The jury ran a gantlet through spectators to get in the courthouse.
[ترجمه ترگمان]هیئت منصفه یک دسته از تماشاچیان از میان تماشاچیان رد شد تا به دادگاه وارد شود
[ترجمه گوگل]جلسه هیئت منصفه از طریق تماشاچیان، برای رسیدن به دادگاه، یک باند را اجرا کرد

3. While some recent graduates find success, many are worn down by a gantlet of challenges and disappointments.
[ترجمه ترگمان]در حالی که برخی فارغ التحصیلان جدید موفقیت را پیدا می کنند، بسیاری از آن ها به خاطر چالش ها و نا امیدی فرسوده شده اند
[ترجمه گوگل]در حالی که برخی از فارغ التحصیلان اخیر موفق می شوند، بسیاری از آنها توسط یک چالش و ناامیدی پوشیده می شوند

4. If eggs survive coons, skunks, and moles, hatchlings must still run a gantlet of crows, bullfrogs, and snakes.
[ترجمه ترگمان]اگر تخم مرغ زنده بماند، skunks و moles و hatchlings هنوز باید a از کلاغ ها، bullfrogs و مارها را اداره کند
[ترجمه گوگل]اگر تخم مرغ زنده بمانند coons، skunks و mole، hatchlings هنوز هم باید یک کمربند از کلاغ ها، bullfrogs و مارها را اجرا کنند

5. As we enter what is sure to be a long period of uncertainty—a gantlet of lost jobs, dwindling assets, home foreclosures and two continuing wars—the downside of stress is certainly worth exploring.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وارد آن چیزی می شویم که مطمئنا دوره طولانی عدم قطعیت است - فقدان مشاغل از دست رفته، دارایی های رو به کاهش، رهن خانه، و دو جنگ ادامه دار - جنبه منفی استرس قطعا ارزش اکتشاف را دارد
[ترجمه گوگل]همانطور که ما وارد می کنیم مطمئنا یک دوره طولانی عدم اطمینان است - یک بطری از کارهای از دست رفته، از دست رفتن دارایی ها، ضمانت محروم شدن خانه و دو جنگ ادامه دارد - نگرانی از استرس قطعا ارزش بررسی است

6. Manatees struggle for survival as the result of a gantlet of threats, from watercraft strikes to toxins in the water.
[ترجمه ترگمان]manatees برای زنده ماندن به عنوان نتیجه خطر تهدیدات، از حملات از کلک به سموم در آب، مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]مانیتس برای بقا به عنوان یک نتیجه از تهدیدات، از حملات کشتی به سموم در آب مبارزه می کند

7. Associated Press photographer Noel and two men attempted to run the gantlet in a jeep and were captured.
[ترجمه ترگمان]عکاس اسوشیتد پرس، نوئل و دو مرد تلاش کردند که the را در جیپ اجرا کنند و دستگیر شدند
[ترجمه گوگل]عکاس آسوشیتدپرس، نوئل و دو مرد، تلاش کردند که یک جت را در یک جیپ اجرا کنند و دستگیر شدند

8. Even if all this gets sorted out, there's a further gantlet of mind-numbing insurance requirements.
[ترجمه ترگمان]حتی اگر همه این موارد مرتب شده باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که نیازمندی های بیمه از دست رفته را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]حتی اگر همه اینها مرتب شوند، یک کمربند اضافی از الزامات بیمه ذهنی وجود دارد

9. Part of the problem is that the rules of engagement put travelers through an exhausting gantlet of museums, monuments and jade shops with little free time to rub elbows with the locals.
[ترجمه ترگمان]بخشی از مشکل این است که قوانین تعامل، مسافران را به صورت gantlet خسته کننده از موزه ها، مجسمه ها و مغازه های یشم سبز با زمان کمی آزاد می گذارند تا آرنج خود را با افراد محلی مالش دهند
[ترجمه گوگل]بخشی از مشکل این است که قوانین تعامل مسافرین را از طریق یک غرفه خسته کننده از موزه ها، آثار تاریخی و مغازه ها یزد که زمان کمتری برای مالیدن آرنج ها با مردم محلی می گذارد، قرار داده است


کلمات دیگر: