کلمه جو
صفحه اصلی

emboly


معنی : انسداد جریان خون، درهم فرورفتگی، گاسترولا، یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
معانی دیگر : (رویان شناسی) درون جهش، آمبولی، جراحی یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق، فیزیولژی گاسترولا دو لایه شدن سلول تخم

انگلیسی به فارسی

درهم فرورفتگی، (جراحی) نوعی عمل جراحی مخصوص فتق، (فیزیولژی) گاسترولا (دو لایه شدن سلول تخم)، انسداد جریان خون


emboly، درهم فرورفتگی، گاسترولا، انسداد جریان خون، یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق


مترادف و متضاد

انسداد جریان خون (اسم)
embolism, emboly

درهم فرورفتگی (اسم)
emboly

گاسترولا (اسم)
emboly

یک نوع عمل جراحی مخصوص فتق (اسم)
emboly

پیشنهاد کاربران

emboly
بخشک ها ( اجزاء ) این واژه ایر - و - اروپایی ست :
emboly : em - bol - y
em = پیش وند به مینه درون ، تو ، داخل ، هم ارز با اَن
پارسی برای نمونه در : اَنگیزه : اَن - گیز - ه
bol = به مینه زیاد ، فراوان ، بسیار ، خیلی ، هَم ارز با واژه پارسی : بُل در: بُلهَوَس ، بُلبُل، کابُل، زابُل ؛ به گمان زیاد سورت دیگری از واژه ی " پُر" و " پِل" در پِلکیدن است
y = پسوند نام ساز
گرته برداری : اَنبُله
واژه سازی فهمشی / فهمیدگی ( مفهومی ) :
خون بُلی ، خون لَختَکی
بُلینی ، لَختینی
بُلِشی ، لَختشی


کلمات دیگر: