1. elevated thoughts
اندیشه های رفیع
2. an elevated temperature
حرارت بالا
3. he elevated his own relatives to high government positions
او خویشان خود را به مقام های بالای دولتی رساند.
4. he elevated woodcutting into a complicated art
او چوب بری را به عنوان یک هنر پیچیده تعالی بخشید.
5. materials are elevated to the tenth floor by a hoist
مصالح (ساختمانی) را با بالابر به طبقه ی دهم می برند.
6. after the skin becomes elevated and lumpy, pus forms
پس از اینکه پوست برآمده و قلنبه قلنبه شد چرک تولید می شود.
7. hard work and intelligence elevated him to the presidency
پشتکار و هوش او را به مقام ریاست جمهوری ارتقا داد.
8. the angry men spoke with elevated voices
مردان خشمگین با صدای بلند حرف می زدند.
9. the house stood on an elevated site
خانه در جای بلندی قرار داشت.
10. the patient's pulse rate is elevated slightly
نبض مریض کمی بالا (یا تند) است.
11. He has a rather elevated idea of his own importance.
[ترجمه ترگمان]او عقیده نسبتا مهمی درباره اهمیت خودش دارد
[ترجمه گوگل]او ایده ای از اهمیت خود را دارد
12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
13. He has been elevated to deputy manager.
[ترجمه ترگمان]او به معاون مدیر ترفیع داده شده است
[ترجمه گوگل]او به معاون مدیر افزایش یافته است
14. He was elevated to do the rank of major due to his wise command in the battle.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فرمان عاقلانه خود در نبرد، به مقام کاردینالی ارتقا یافت
[ترجمه گوگل]او به دلیل دستورالعمل عاقلانه خود در جنگ نایب قهرمان شد
15. He was elevated to the peerage after distinguished service in industry.
[ترجمه ترگمان]بعد از خدمت متمایز در صنعت به مقام لردی دست یافت
[ترجمه گوگل]او پس از خدمات متمایز در صنعت، به شرکت کننده افتاد
16. Some elevated people favor the new policy.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد برجسته طرفدار سیاست جدید هستند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد بالغ به سیاست جدید کمک می کنند