کلمه جو
صفحه اصلی

fetching


معنی : جذاب، دلربا، گیرنده
معانی دیگر : تو دل برو، بانمک، ملیح، گیرا

انگلیسی به فارسی

جذاب، دلربا، گیرنده


کشیدن، دلربا، جذاب، گیرنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fetchingly (adv.)
• : تعریف: attractive; captivating.
مشابه: attractive, catching

- a fetching new dress
[ترجمه ترگمان] یه لباس جدید
[ترجمه گوگل] لباس جدید لباس

• attractive; charming; heart-stirring
good deal; purchase bought at a low price
if a woman looks fetching, she looks attractive.

مترادف و متضاد

جذاب (صفت)
absorbing, charming, appealing, nifty, cute, slick, fetching, lovable, loveable, dashing, bonnie, bonny, copacetic, personable, well-off

دلربا (صفت)
absorbing, attractive, charming, enchanting, fetching

گیرنده (صفت)
catchy, fetching, striking, prehensile, mesmeric

alluring, attractive


Synonyms: beautiful, captivating, charming, cute, enchanting, enticing, fascinating, intriguing, luring, pleasing, sweet, taking, tempting, winsome


Antonyms: repellent, repulsive, ugly, unalluring, unattractive


جملات نمونه

1. I saw Mary fetching about hither and thither.
[ترجمه ترگمان]مری را دیدم که از این طرف و آن طرف می آمد
[ترجمه گوگل]من مریم را دیدم که در اینجا و آنجا حضور داشت

2. Her whole morning was spent in fetching and carrying.
[ترجمه ترگمان]تمام صبح او را در آوردن و حمل و نقل صرف کردند
[ترجمه گوگل]تمام صبح خود را در جیب و حمل صرف کرد

3. Property in the area is now fetching ridiculously high prices.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر اموال در این منطقه به طرز مضحکی بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]املاک و مستغلات در منطقه اکنون قیمت های مسخره ای بالا می برد

4. Most of her day was spent fetching and carrying for her family.
[ترجمه ترگمان]بیشتر روزش را صرف خرید و حمل خانواده اش می کرد
[ترجمه گوگل]اغلب روزهای او صرف جسارت و حمل خانواده شد

5. Your sister looks very fetching in that dress.
[ترجمه ترگمان] خواهرت با این لباس خیلی جذاب به نظر میاد
[ترجمه گوگل]خواهر شما به نظر می رسد بسیار لباس در آن لباس

6. She's been fetching up all morning.
[ترجمه ترگمان]او امروز صبح دارد برایش نامه می نویسد
[ترجمه گوگل]او تمام روز صبح جمع شده است

7. Sue was sitting up in bed, looking very fetching in a flowered bedjacket.
[ترجمه ترگمان]سو روی تخت نشسته بود و با یک bedjacket گل دار بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سو در رختخواب نشسته بود، به دنبال خیلی جالب در یک رختخواب گلدار

8. Fetching the stick about,he strokes her in the forehead.
[ترجمه ترگمان]و در کنارش زانو می زند و پیشانی او را نوازش می کند
[ترجمه گوگل]درخت را به او می رساند، او را در پیشانی خود می کشاند

9. You look very fetching in that hat with the purple dress.
[ترجمه ترگمان] با اون لباس بنفش خیلی زیبا به نظر میای
[ترجمه گوگل]شما در کلاه با لباس بنفش خیلی به دنبال آن هستید

10. You look very fetching in that hat.
[ترجمه ترگمان] توی اون کلاه خیلی زیبا به نظر میای
[ترجمه گوگل]شما در کلاهبرداری بسیار به دنبال آن هستید

11. You look very fetching in your green shorts.
[ترجمه ترگمان] خیلی خوشگل شدی
[ترجمه گوگل]شما در شورت های سبز خود خیلی زرنگ هستید

12. She looked very fetching in a little red hat.
[ترجمه ترگمان]او با کلاه قرمز کوچکی بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در یک کلاه قرمزی کوچک خیلی زرنگی کرد

13. The new film is fetching large audiences.
[ترجمه ترگمان]فیلم جدید مخاطبان زیادی دارد
[ترجمه گوگل]این فیلم جدید، جذب مخاطبان زیادی است

14. After fetching the wagon bed, they rolled out the wheels and axles and assembled the vehicle.
[ترجمه ترگمان]بعد از آوردن تخت ارابه، چرخ ها و axles را بیرون کردند و ماشین را جمع کردند
[ترجمه گوگل]پس از جمع آوری تخت واگن، چرخ ها و محورها را دور ریختند و وسیله نقلیه را جمع آوری کردند


کلمات دیگر: