1. gentlemanly behavior
رفتار جوانمردانه
2. Such a gentlemanly boy Frank is, for these circumstances.
[ترجمه ترگمان]در این شرایط، فرانک خیلی مودب است
[ترجمه گوگل]چنین فرانچای پسر نجیب زاده، برای این شرایط است
3. Because you imagine that Martin will do the gentlemanly thing and keep you out of it?
[ترجمه ترگمان]برای اینکه شما تصور می کنید که مارتین کار gentlemanly را انجام می دهد و شما را از آن بیرون نگه می دارد؟
[ترجمه گوگل]از آنجا که شما تصور می کنید که مارتین چیزی نجیبانه انجام می دهد و شما را از آن خارج می کند؟
4. Once inside a gentlemanly usher gave our party good seats.
[ترجمه ترگمان]یک بار در یک حاجب محترم، صندلی های خوب را به ما تعارف کرد
[ترجمه گوگل]یک بار در داخل یک ورزشکار نجیب زاده به حزب ما کرسی های خوبی داد
5. Clergy to her seemed quiet and gentlemanly people who preached about the four seasons and the attributes of the Deity.
[ترجمه ترگمان]به نظر او روحانیون مطیع و آقامنشانه به نظر می رسید که درباره چهار فصل و صفات خداوند موعظه می کردند
[ترجمه گوگل]روحانیت به او به نظر می رسد مردم آرام و نجیب زاده که در مورد چهار فصل و ویژگی های خداحافظ موعظه می کنند
6. He donned his gentlemanly attitude.
[ترجمه ترگمان]رفتار gentlemanly را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]او نگرش نجیبزاده خود را نجات داد
7. The gentlemanly proprietorships and relaxed chairmanships that historically supplied a large bulk of presidents have become rarities.
[ترجمه ترگمان]The proprietorships و relaxed که از نظر تاریخی بخش بزرگی از رئسای جمهور را تامین می کردند، کمیاب شده بودند
[ترجمه گوگل]مالکیت های نجیب زاده و ریاست های آرامش بخش که اکثریت بزرگی از روسای جمهور را به طور تاریخی عرضه می کنند، ملال آور بوده اند
8. Englishmen were regarded as the most gentlemanly people in the world.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی ها به عنوان the مردم جهان شناخته می شدند
[ترجمه گوگل]انگلیسیانی ها به عنوان نجیب ترین مردم جهان شناخته شدند
9. Rich and gentlemanly, what does he care?
[ترجمه ترگمان]آدم پول دار و نجیبانه، چه اهمیتی دارد؟
[ترجمه گوگل]غنی و نجیب زاده، او چه اهمیتی دارد؟
10. Zhu and Yx clap. Liang bows gentlemanly to F, Yingtai, Yinxin and the audience.
[ترجمه ترگمان]ژو و Yx در حال زدن هستند لیانگ bows از F، Yingtai، Yinxin و حضار را نشان داد
[ترجمه گوگل]زو و یکپارچه لیانگ به طور افراطی به F، Yingtai، Yinxin و مخاطبان چنگ می زند
11. Some gentlemanly pursuits - such as carrying the shopping or helping ladies lift buggies down stairs - would be a headache for a man carrying a clutch bag around all day.
[ترجمه ترگمان]بعضی از کاره ای آقامنشانه مثل حمل یا کمک به خانم ها، درشکه ها را از پله ها بالا می برند - برای مردی که کیسه clutch را در سراسر روز حمل می کند دردسر خواهد داشت
[ترجمه گوگل]برخی از فعالیت های نجیب زاده - مانند حمل و نقل و یا کمک به خانم ها آسانسور بجای پایین پله ها - سردرد برای مردی است که یک کیسه کلاچ در اطراف تمام روز می شود
12. True-blue, gentlemanly, veteran gentleman who succeeded in his business with kind temper treating the girls well. I could accept you only by your patience and your cordiality!
[ترجمه ترگمان]یک جنتلمن پیر و مودب، که موفق شده بود با دخترها خوب رفتار کند، موفق شد فقط با صبر و شکیبایی شما می توانستم آن را بپذیرم
[ترجمه گوگل]درست مثل آبی، نجیب زاده، نجیب زاده، که موفق به کسب و کار خود را با مهربانانه رفتار دختران خوب است من فقط میتونم با صبر و صمیمیت شما قبول کنم
13. He looked very smart, very gentlemanly, and all that.
[ترجمه ترگمان]او خیلی باهوش و بسیار نجیبانه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او بسیار هوشمندانه، بسیار نجیب زاده و همه چیز را نگاه کرد
14. They're also much more gentlemanly.
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی more
[ترجمه گوگل]آنها نیز خیلی نجیب زاده هستند
15. So far, the election campaign has been a very gentlemanly affair.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، مبارزات انتخاباتی یک کار بسیار نجیبانه بود
[ترجمه گوگل]تا کنون، مبارزات انتخاباتی، بسیار نجیبانه بوده است