کلمه جو
صفحه اصلی

garlic


معنی : سیر
معانی دیگر : (گیاه شناسی) سیر (allium sativum)، پیاز سیر (که در خوراک مصرف می شود)

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) سیر


انگلیسی به انگلیسی

• type of pungent-smelling bulb used in cooking and medicine
garlic is the small round white bulb of an onion-like plant with a very strong smell and taste.

مترادف و متضاد

سیر (اسم)
development, process, go, movement, motion, travel, excursion, passage, walk, promenade, tour, garlic, sightseeing

جملات نمونه

1. a relish of garlic in the soup
طعم سیر در آبگوشت

2. a rope of garlic
یک رشته سیر،سیر به نخ کشیده

3. a touch of garlic in the salad
یک خرده سیر در سالاد

4. the whiff of garlic
بوی سیر

5. healing properties attributed to garlic
خاصیت های شفابخشی که به سیر نسبت داده می شود

6. the salad tastes of garlic
سالاد طعم سیر دارد.

7. your mouth smells of garlic
دهانت بوی سیر می دهد.

8. a restaurant that reeks of garlic
رستورانی که بوی سیر می دهد

9. add only a smell of garlic to the fish
فقط یک ذره سیر به ماهی بزن.

10. i abhor the smell of garlic
من از بوی سیر بیزارم.

11. to savor the soup with garlic
سوپ را دارای مزه ی سیر کردن

12. a cheese with the tang of garlic
پنیری با بوی سیر

13. he could not tolerate the smell of garlic without a feeling of disgust
بدون احساس بیزاری نمی توانست بوی سیر را تحمل کند.

14. Garlic is believed to have medicinal properties .
[ترجمه Yeganeh] اعتقاد بر این است که سیر خواص دارویی دارد
[ترجمه Parisa] سیر دارای خواص بسیار دارویی است
[ترجمه ترگمان]سیر معتقدند که سیر دارای خواص دارویی است
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که سیر دارای خواص دارویی است

15. Mince the meat up with some onion and garlic.
[ترجمه ترگمان]گوشت را با کمی پیاز و سیر بپوشانید
[ترجمه گوگل]گوشت را با چند پیاز و سیر هم بزنید

16. Don't go so heavy on the garlic.
[ترجمه ترگمان]زیاد روی سیر نرو
[ترجمه گوگل]روی سیر خیلی سنگین نباشید

17. This dish is flavoured with lemon grass and garlic.
[ترجمه ترگمان]این بشقاب با علف لیمو و سیر تهیه می شود
[ترجمه گوگل]این ظرف با چمن لیمو و سیر طعم دارد

18. Arrange the peppers, garlic and tomatoes in layers.
[ترجمه ترگمان]فلفل، سیر و گوجه فرنگی را در چند لایه مرتب کنید
[ترجمه گوگل]فلفل، سیر و گوجه فرنگی را در لایه ها مرتب کنید

19. This dish needs a touch more garlic.
[ترجمه ترگمان]این غذا نیاز به سیر سیر بیشتری دارد
[ترجمه گوگل]این ظرف نیاز به سیر لمس بیشتری دارد

20. Toast the bread, rub with garlic and drizzle over a little olive oil.
[ترجمه ترگمان]نان را باز کنید، سیر را با سیر و باران مخلوط کنید و کمی روغن زیتون بریزید
[ترجمه گوگل]نان را نان بریزید، با سیر و چاشنی بیش از یک روغن زیتون کمی بخورید

پیشنهاد کاربران

سیر طعم دار

A kind of vegetable like a small onion

سیر بی طمع
سیر با طمع
سیر خوشمزه

اسب روشن

a kind of vegetable like a small


سیر

نوعی پیاز که بسیار مفید بوده و بوی بدی دارد

a kind of vegetable like a small onion
نوعی میوه که مثل پیاز است اما کوچک تر از آن
سیر . بوی بدی دارد

A kind of vegetable like a small onion
سیر

a small onion but has a bad smell



کلمات دیگر: