1. he espouses feminism
او از حقوق زنان پشتیبانی می کند.
2. She had a lifelong commitment to feminism.
[ترجمه نوید حیدری] حمایت از زن در مقابل خشونت ها و زن را انسان کامل شمردن.
[ترجمه ترگمان]او تعهد مادام العمر به فمینیسم داشت
[ترجمه گوگل]او تعهد مادام العمر به فمینیسم داشت
3. Feminism is simply another device to ensnare women.
[ترجمه Nawid HAIDARI] فمینیسم راه جدیدی برای از بین بردن رویاهای واقعی یک زن توسط زبان
[ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز یک وسیله دیگر برای دام کردن زنان است
[ترجمه گوگل]فمینیسم به سادگی یک دستگاه دیگر برای تسخیر زنان است
4. She's always expounding on the latest dogmas of feminism.
[ترجمه ترگمان]او همیشه درباره آخرین dogmas فمینیسم توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]او همیشه در آخرین بندهای فمینیسم توضیح داده است
5. Her opposition to abortion and feminism mark her as a convinced traditionalist.
[ترجمه ترگمان]مخالفت او با سقط جنین و فمینیسم او را به عنوان سنت گرا متقاعد کننده متقاعد کرد
[ترجمه گوگل]مخالفت او با سقط جنین و فمینیسم او را به عنوان سنت گرای متعهد معرفی می کند
6. So many people think feminism is a dirty word.
[ترجمه نوید حیدری] بسیاری از مردم از معنی واقعی فمینیسم اشتباه برداشت میکنند، در حالیکه این زیباترین کلمه است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم فکر می کنند فمینیسم یک کلمه کثیف است
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم فکر می کنند فمینیسم کلمه کثیف است
7. He pays lip - service to feminism but his wife still does all the housework.
[ترجمه نوید حیدری] او روحاً واژه فمینیسم را قبول نکرده هنوز، فقط در زبان خود جاری ساخته
[ترجمه ترگمان]او به فمینیسم سرویس می دهد، اما همسرش هنوز کاره ای خانه را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او فریاد می زند - خدمات به فمینیسم می دهد، اما همسرش هنوز تمام کارهای خانه را انجام می دهد
8. Despite rumours to the contrary, feminism is alive and well.
[ترجمه ترگمان]علی رغم شایعاتی که بر عکس وجود دارد، فمینیسم زنده و خوب است
[ترجمه گوگل]علیرغم شایعاتی که در مقابل آن وجود دارد، فمینیسم زنده و خوب است
9. "Not all feminism has to be like this," Jo maintains.
[ترجمه ترگمان]جو ادامه می دهد: \" همه فمینیسم باید اینگونه باشد \"
[ترجمه گوگل]'همه فمینیسم نباید اینگونه باشد،' او می گوید
10. It's in-your-face feminism, and it's meant to shock.
[ترجمه ترگمان]از طرف - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]این فمینیسم در چهره شماست و این به معنای شوک است
11. Feminism must address issues beyond the concerns of middle-class whites.
[ترجمه ترگمان]فمینیسم نیز باید فراتر از نگرانی های سفیدپوستان طبقه متوسط رسیدگی کند
[ترجمه گوگل]فمینیسم باید مسائل را فراتر از نگرانی های سفیدپوستان طبقه متوسط قرار دهد
12. She didn't talk the talk of feminism, but her career was the most important thing in her life.
[ترجمه ترگمان]از این حرف زنان طرفداری نمی کرد، اما شغلش مهم ترین چیز در زندگی او بود
[ترجمه گوگل]او صحبت از فمینیسم را نگفت، اما حرفه او مهمترین چیز در زندگی او بود
13. Essentially feminism is a perspective rather than a particular set of prescriptive values.
[ترجمه ترگمان]اساسا فمینیسم به جای یک مجموعه خاص از مقادیر تجویزی، یک دیدگاه است
[ترجمه گوگل]اساسا فمینیسم چشم انداز است، نه مجموعه ای خاص از ارزش های تجربی
14. The other main strand in nineteenth-century feminism accepted the idea of women as the natural guardians of the moral order.
[ترجمه ترگمان]رشته اصلی دیگر فمینیسم در قرن نوزدهم، ایده زنان به عنوان قیم طبیعی نظم اخلاقی را پذیرفت
[ترجمه گوگل]ریشه اصلی دیگر فمینیسم قرن نوزدهم این ایده را زنان را به عنوان نگهبانان طبیعی نظم اخلاقی پذیرفت
15. Psychoanalytically-influenced woman-centred feminism identifies this psychological subject specifically with femininity.
[ترجمه ترگمان]فمینیسم مبنی بر Psychoanalytically، این فرد روانشناسی را به طور خاص با femininity مشخص می کند
[ترجمه گوگل]فمینیسم محور محور مبتنی بر روانکاویانه این موضوع روانشناختی را بهویژه زنانه شناسایی میکند