کلمه جو
صفحه اصلی

emaciate


معنی : تحلیل رفتن، لاغر کردن، ضعیف کردن، نزار کردن، بی قوت کردن
معانی دیگر : (مثلا به خاطر گرسنگی ممتد یا بیماری) لاغر کردن یا شدن، نحیف کردن، ورچلوزیدن، کاهیدن

انگلیسی به فارسی

لاغر کردن، نزار کردن، بی‌قوت کردن، تحلیل رفتن


از بین بردن، لاغر کردن، نزار کردن، بی قوت کردن، تحلیل رفتن، ضعیف کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emaciates, emaciating, emaciated
• : تعریف: to waste away the flesh of, usu. by starvation or disease; make extremely thin.

- The illness had emaciated her to the point that she was nearly unrecognizable.
[ترجمه ترگمان] بیماری او را به این نکته کشیده بود که تقریبا قابل شناسایی نیست
[ترجمه گوگل] بیماری او را به این نکته رسیده بود که تقریبا نامش فاش نشده بود

• make lean, make thin; become lean, become thin

مترادف و متضاد

تحلیل رفتن (فعل)
dwindle, gnaw, consume, assimilate, die down, eat, emaciate

لاغر کردن (فعل)
attenuate, thin, atrophy, macerate, emaciate, slenderize

ضعیف کردن (فعل)
diminish, feeble, slack, emaciate, weaken, debilitate, infirm, impair, enfeeble, devitalize, loosen, relax, unloose

نزار کردن (فعل)
emaciate

بی قوت کردن (فعل)
emaciate, impoverish

جملات نمونه

1. There were pictures of emaciated children on the cover of the magazine.
[ترجمه ترگمان]عکس هایی از بچه های لاغر روی جلد مجله نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]تصاویری از کودکان خسته شده در جلد مجله وجود دارد

2. The prisoners were ill and emaciated.
[ترجمه ترگمان]زندانیان بیمار و نحیف بودند
[ترجمه گوگل]زندانیان بیمار و تحریک شده بودند

3. A long illness had emaciated my father.
[ترجمه ترگمان]یک بیماری طولانی به پدرم صدمه زده بود
[ترجمه گوگل]یک بیماری طولانی پدرم را سیراب کرد

4. A long illness had emaciated the invalid.
[ترجمه ترگمان]یک بیماری طولانی بیمار را رنجور کرده بود
[ترجمه گوگل]یک بیماری طولانی نامناسب را از بین برد

5. Towards the end of his life he looked emaciated, his cheeks hollow and his eyes sunken.
[ترجمه ترگمان]نزدیک پایان عمر لاغر و لاغر به نظر می رسید و چشمانش گود افتاده بود و چشمانش گود افتاده بود
[ترجمه گوگل]به پایان عمر او غرق شد، چشمانش چسبیده و چشمانش غرق شد

6. Several that I saw were very old, bearded, emaciated and grim and deathlike, instead of babies, grown men.
[ترجمه ترگمان]چند نفر که من دیدم بسیار پیر و نحیف و نحیف و نحیف بودند به جای نوزادان، مردان بزرگ
[ترجمه گوگل]تعدادی که من دیدم بسیار قدیمی، ریشو، خسته و مبهم و مرگبار بود، به جای نوزادان، مردان رشد کرد

7. An emaciated fellow with jet black hair, thin lips and large brooding eyes caught the friar's eye.
[ترجمه ترگمان]مرد لاغر مردنی با موهای سیاه و لب های نازک و چشمان درشت و متفکر، چشمان راهب را گرفته بود
[ترجمه گوگل]همسایه شلاق زدن با موهای سیاه، لب های نازک و چشمان پرانرژی بزرگ، چشم چشمان را گرفت

8. He was emaciated and half his weight.
[ترجمه ترگمان]لاغر و نحیف بود
[ترجمه گوگل]او ضعیف و نیمی از وزنش بود

9. Looking at her emaciated body, it was a miracle that she had given birth to him in the first place.
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به بدن نحیف او، معجزه بود که او را در وهله اول به دنیا آورده بود
[ترجمه گوگل]با نگاهی به بدن مضر او، این معجزه ای بود که او برای اولین بار به او زاده کرده بود

10. Its emaciated body is then promptly eaten by its elders so no meat is wasted.
[ترجمه ترگمان]سپس بدن نحیف آن به سرعت توسط بزرگ ترهای خود خورده است بنابراین هیچ گوشتی هدر نمی رود
[ترجمه گوگل]پس از آن توسط بزرگان آن به سرعت خورده می شود و بدن از بین نمی رود

11. I pore over the hopeless, resigned faces, the emaciated bodies, the stick-like limbs.
[ترجمه ترگمان]من به چهره های نومید و تسلیم و تسلیم، بدن نحیف و پاهای شبیه چوب پناه می برم
[ترجمه گوگل]من بیش از چهره های ناامید کننده، استعفا دادم، بدن نازک شده، اندام های چوب مانند

12. Everyone in London looks pale, delicate and emaciated or suntanned and emaciated.
[ترجمه ترگمان]همه در لندن رنگ پریده، لاغر و لاغر و لاغر به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]هر کس در لندن به نظر می رسد کم رنگ، ظریف و تند و زننده و یا خسته و غمگین است

13. She was a small, emaciated mouse who wore a perpetually martyred expression.
[ترجمه ترگمان]او یک موش کوچک لاغر مردنی بود که همیشه یک چهره شهید به تن داشت
[ترجمه گوگل]او یک موش کوچکی بود که به طور دائمی شهادت می داد

14. He is stopped at the door by an emaciated woman with a grotesque burn injury, whom I have not seen before.
[ترجمه ترگمان]او در آستانه در با یک زن لاغر مردنی که من قبلا ندیده بودم، کنار در ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او در یک خانم مفقود شده با یک سوزش سوختگی غرق می شود که من قبل از آن دیده ام

a disease that emaciates and sometimes kills

مرضی که نزار می‌کند و گاهی هم می‌کشد


emaciated children with distended bellies

کودکان نحیف با شکم‌های بادکرده


پیشنهاد کاربران

تکیده

سوء تغذیه

پوست و استخوان


کلمات دیگر: