کلمه جو
صفحه اصلی

fascinate


معنی : مجذوب کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن
معانی دیگر : (با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات و مبهوت کردن، خیره کردن، سرجای خود میخکوب کردن، (کاملا) جلب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن

انگلیسی به فارسی

(با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات‌و‌مبهوت کردن، خیره کردن، سر جای خود میخکوب کردن، (کاملاً) جلب کردن، شیفتن، شیدا کردن، مجذوب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن


مجذوب کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن، شیفتن، افسون کردن، سحر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fascinates, fascinating, fascinated
(1) تعریف: to capture and hold the attention and interest of; spellbind.
مترادف: allure, bewitch, captivate, charm, enthrall, grip, spellbind
مشابه: attract, enchant, engross, entrance, hold, hypnotize, interest, intrigue, magnetize, mesmerize, rivet

- Insects fascinated him as a child, and he would spend hours collecting and studying them.
[ترجمه روناک] حشرات، او را مانند یک کودک جذب کرده، و او ساعتها وقتش را صرف جمع آوری و مطالعه روی آنها میکند.
[ترجمه ترگمان] حشرات او را به عنوان یک کودک جذب کرده بودند و او ساعت ها صرف جمع آوری و مطالعه آن ها می کرد
[ترجمه گوگل] حشرات او را به عنوان یک کودک جذاب کرده و ساعت ها را جمع آوری و مطالعه می کنند
- Many people are fascinated by crime, especially the crime of murder.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم مجذوب جرم شده اند، به خصوص جرم قتل
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم به جرم جنایت، به ویژه جنایت قتل، مجذوب شده اند

(2) تعریف: to deprive of the power to move or act; transfix.
مشابه: bewitch, freeze, hold, immobilize, mesmerize, overpower, restrain, rivet, transfix

- The vampire fascinates his victims with his eyes.
[ترجمه ترگمان] خون آشام قربانی هاش رو با چشماش جذب میکنه
[ترجمه گوگل] خون آشام قربانیان خود را با چشمانش جذاب می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: fascinatedly (adv.)
• : تعریف: to arouse and hold attention and interest, as by charm or beauty.
مترادف: allure, attract
مشابه: appeal, charm, grip

- A diamond has the power to fascinate.
[ترجمه ترگمان] یک الماس قدرت جلب کردن آن را دارد
[ترجمه گوگل] الماس دارای قدرت جذابیت است

• enchant, charm; captivate, attract
if something or someone fascinates you, you find them very interesting.

مترادف و متضاد

مجذوب کردن (فعل)
attract, witch, fascinate, spellbind

شیفتن (فعل)
fascinate, be allured, be magnetized, be mashed, be captivated, enamor, enamour, fall in love

افسون کردن (فعل)
witch, charm, fascinate, bewitch, enchant, voodoo

سحر کردن (فعل)
witch, fascinate, spellbind, enchant, conjure, practise magic, practise surcery

شیدا کردن (فعل)
fascinate

دلربایی کردن (فعل)
fascinate

captivate, hold spellbound


Synonyms: absorb, allure, animate, arouse, attach, attract, beguile, bewitch, charm, compel, delight, draw, enamor, enchant, engage, engross, enrapture, enslave, ensnare, enthrall, entice, entrance, excite, fire, gladden, hypnotize, infatuate, interest, intoxicate, intrigue, invite, kindle, lure, mesmerize, overpower, overwhelm, pique, please, provoke, ravish, rivet, seduce, spellbind, stimulate, stir, subdue, tantalize, tempt, thrill, titillate, transfix, transport, win


Antonyms: bore, disenchant, disenthrall, disinterest, repel, tire


جملات نمونه

1. Snakes are said to fascinate small animals.
[ترجمه ترگمان]به مارها گفته می شود که حیوانات کوچک را جذب کنند
[ترجمه گوگل]گفته می شود مارها حیوانات کوچک را جذب می کنند

2. Fossils fascinate him too, and he says that he might even look to a career in palaeontology.
[ترجمه ترگمان]فسیل ها هم او را مجذوب می کنند و او می گوید که حتی ممکن است به شغلی در palaeontology نگاه کند
[ترجمه گوگل]فسیل ها او را جذب می کنند و می گویند حتی ممکن است به کار حرفه ای در زمینه تجزیه و تحلیل نگاه کند

3. But what seemed to fascinate the youngsters most was this unexpected moment from an unexpected visitor.
[ترجمه ترگمان]اما آنچه به نظر می رسید این جوان را مجذوب کرده بود این لحظه غیر منتظره از یک مهمان غیر منتظره بود
[ترجمه گوگل]اما چیزی که به نظر جوانان بیشتر جذاب بود، این لحظه غیر منتظره از یک بازدید کننده غیرمنتظره بود

4. Posters continue to fascinate and so often depict one-off, rare or even imaginary aircraft.
[ترجمه ترگمان]پوسترها به جذاب بودن خود ادامه می دهند و بنابراین اغلب یک هواپیما را به تصویر می کشند، نادر یا حتی خیالی
[ترجمه گوگل]پوسترها همچنان جذاب هستند و اغلب یک هواپیمای یکنواخت، نادر و حتی خیالی را نشان می دهند

5. Would it continue to fascinate for a lifetime?
[ترجمه ترگمان]آیا این کار برای جلب توجه به مدت یک عمر ادامه خواهد داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا آن را برای یک زندگی جاودانه ادامه دهید؟

6. Cats fascinate me - I don't know why.
[ترجمه ترگمان]گربه ها مرا مجذوب می کنند - نمی دانم چرا
[ترجمه گوگل]گربه ها مرا جذب می کنند - نمی دانم چرا

7. It seemed to fascinate him, as the South in general did.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او را مجذوب کرده، همان طور که در جنوب بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به طور عجیب و غریب به نظر می رسید

8. Diplomacy and realpolitik continue to fascinate him.
[ترجمه ترگمان]دیپلماسی و realpolitik به جذب او ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]دیپلماسی و اعتماد به نفس او همچنان ادامه دارد

9. The place continues to fascinate visitors, cloaked in its mystery.
[ترجمه ترگمان]این مکان برای جلب مهمانان جلب نظر می کند و از اسرار آن به خود پیچیده است
[ترجمه گوگل]این مکان همچنان به بازدید کنندگان جذاب است، که در رمز و راز آن پنهان شده است

10. Sequoias fascinate people by their size and age.
[ترجمه ترگمان]Sequoias مردم را با اندازه و سن خود جذب می کنند
[ترجمه گوگل]Sequoias مردم را با اندازه و سن آنها جذاب می کند

11. Cats nevet fail to fascinate human beings.
[ترجمه ترگمان]گربه ها nevet برای جذب انسان ها شکست می خورند
[ترجمه گوگل]گربه ها نتوانند انسان را جذب کنند

12. Sequoias fascinate people . They fascinate people by their size and age . They simply exceed human dimensions.
[ترجمه ترگمان]Sequoias مردم را مجذوب خود می کند آن ها مردم را با اندازه و سن خود جذب می کنند آن ها به سادگی از ابعاد انسانی تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]Sequoias مردم را جذاب می کند آنها بر اساس اندازه و سنشان مردم را جذب می کنند آنها به سادگی از ابعاد انسانی بیشتر است

13. I be extremely fascinate by the story.
[ترجمه ترگمان]از این داستان فوق العاده متاثر می شوم
[ترجمه گوگل]من از داستان بسیار جذاب هستم

14. It isn't just us that want to fascinate Beijing Olympic Games. The dream belongs to everyone.
[ترجمه ترگمان]این فقط ما نیست که می خواهیم بازی های المپیک پکن را جلب کنیم رویا به همه تعلق دارد
[ترجمه گوگل]این فقط ما نیستیم که میخواهیم بازیهای المپیک پکن را جذاب کنیم رویای متعلق به همه است

The Cobra snake had fascinated the child and kept getting closer to her.

مار کبرا کودک را به خود خیره کرده بود و به او نزدیک می‌شد.


the fascinating beauty of that Spanish dancer

گیرایی شیداگر آن رقاصه‌ی اسپانیایی


Esfahan's Jom'a mosque is fascinating.

مسجد جمعه‌ی اصفهان مجذوب‌کننده است.


پیشنهاد کاربران

محشر، عالی

مجذوب کردن

Excite=به هیجان آوردن

مجذوب شدن


جذب کردن


به شدت مجذوب کردن

شیفته کردن

strongly attract attention



کلمات دیگر: