1. Clarity is crucial to persuading our fellowman of the moral superiority of personal liberty.
[ترجمه ترگمان]وضوح برای متقاعد کردن fellowman از برتری اخلاقی آزادی فردی بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]واضح بودن برای متقاعد کردن همسایگان ما از برتری اخلاقی آزادی شخصی ضروری است
2. Does your occupation aid in destroying your fellowman?
[ترجمه ترگمان]شغل شما برای نابود کردن your کمک می کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا اشغال کمک شما در از بین بردن همسایگان شما است؟
3. They defraud a man of his home, a fellowman of his inheritance.
[ترجمه ترگمان]، اونا از یه مرد در خونه - ش دزدی کردن یه fellowman از ارث - ش
[ترجمه گوگل]آنها مردی از خانه اش، یکی از همدستان از وراث او را سرزنش می کنند
4. the desire for the approval of one's fellowman certainly is one of the most important binding powers of society.
[ترجمه ترگمان]میل به تایید of یکی از مهم ترین قدرت های لازم الاجرا در جامعه است
[ترجمه گوگل]تمایل به تصویب همکاران خود قطعا یکی از مهمترین توانایی های لازم در جامعه است
5. He who gives himself entirely to his fellowman appears to them useless and selfish; but he who gives himself partially to them is pronounced a benefactor and philanthropist.
[ترجمه ترگمان]کسی که خود را کام لا وقف این کار می کند به نظر ایشان بی ثمر و خودخواه جلوه می کند؛ اما کسی که تا حدی خود را به آن ها می دهد یک نیکوکار و خیرخواه است
[ترجمه گوگل]کسی که به طور کامل به همسایگان خود می دهد، به نظر آنها بی فایده و خودخواهانه است؛ اما کسی که بخشی از آن را به آنها می دهد، یک خیرخواه و بشردوست است
6. I have rarely met a fellowman on such promising ground — it was so simple and sincere and so true all that he said.
[ترجمه ترگمان]من به ندرت کسی را در چنین زمینه ای امیدوار کننده ای ملاقات کرده ام - این همه ساده و صادق و صادق بودند
[ترجمه گوگل]من به ندرت یک همسایه را در چنین زمینۀ امیدوارانه ملاقات کردم - این خیلی ساده و صادقانه بود و درست است که او گفت
7. Isn't it undeniably advantageous for the human being to be like a mirror for his fellowman and the other way round?
[ترجمه ترگمان]آیا این undeniably برای انسان مناسب نیست که مثل آینه برای fellowman و آن طرف باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا این غیرقابل انکار برای انسان مفید نیست که مثل یک آینه برای همسایه اش باشد و از طرف دیگر؟
8. I will spend time in study, learning how to better serve my fellowman .
[ترجمه ترگمان]من وقت را در اتاق مطالعه صرف خواهم کرد و یاد می گیرم که چطور بهتر خدمت کنم
[ترجمه گوگل]من در تحصیل وقت می گذارم، یاد می گیرم چگونه به خدمت به همسایۀ من کمک کنم
9. Let me see in Him that Thou would have me see in my fellowman .
[ترجمه ترگمان]بگذار او را ببینم که تو مرا در fellowman خواهی دید
[ترجمه گوگل]اجازه دهید در او ببینم که تو را در همسایگانت ببینم
10. My mother was a beautiful woman, much younger than my father and it was she who taught me to work hard, live humbly, and serve my fellowman .
[ترجمه ترگمان]مادرم زن زیبایی بود، خیلی جوان تر از پدرم بود و این او بود که به من یاد داد که سخت کار کنم، با فروتنی زندگی کنم و به fellowman خدمت کنم
[ترجمه گوگل]مادر من یک زن زیبا بود، خیلی جوانتر از پدرم بود، و او به من آموخت که سخت کار کند، زندگی کند و به همسایه من خدمت کند
11. They covet fields and seize them, and houses, and take them. They defraud a man of his home, a fellowman of his inheritance.
[ترجمه ترگمان]آن ها به مزارع و خانه ها و خانه ها و خانه ها چشم دوختند و آن ها را در آغوش گرفتند, اونا از یه مرد در خونه - ش دزدی کردن یه fellowman از ارث - ش
[ترجمه گوگل]آنها مزرعه ها را می لرزاندند و آنها را و خانه ها می گرفتند و آنها را می گرفتند آنها مردی از خانه اش، یکی از همدستان از وراث او را سرزنش می کنند
12. Ambition does produce results, but does it not bring with it misery and confusion for him who is successful and for his fellowman?
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی نتیجه را تولید می کند، اما آیا با آن بدبختی و سردرگمی برای او که موفق و برای fellowman است، همراه نیست؟
[ترجمه گوگل]تعجب می کند نتایج را تولید می کند، اما آیا آن را برای کسی که موفقیت آمیز است و برای همسایگان خود، بدبختی و سردرگمی ایجاد نمی کند؟
13. This individuality reveals a variety of immeasurable dimensions to him, so it furthers his understanding of life itself and increases his tolerance towards his fellowman.
[ترجمه ترگمان]این فردیت، انواعی از ابعاد بی پایان را به او نشان می دهد، بنابراین درک خود از زندگی را درک می کند و تحمل خود را نسبت به fellowman افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]این فردیت ابعاد گوناگون ابزاری را برای او نشان می دهد، بنابراین درک خود را از زندگی خود را تقویت می کند و تحمل خود را نسبت به همسایگانش افزایش می دهد
14. I am happy to recover my moral dignity, and I can once more walk erect before my fellowman.
[ترجمه ترگمان]من از این که مقام اخلاقی خود را پس بگیرم خوشحالم و یک بار دیگر می توانم در مقابل fellowman بایستم
[ترجمه گوگل]من خوشحال برای بازیابی شأن اخلاقی من هستم، و من یک بار دیگر می توانید پیاده روی راست قبل از همنوع من