کلمه جو
صفحه اصلی

fascinating


معنی : فریبنده
معانی دیگر : دلربا، دلکش، دلفریب

انگلیسی به فارسی

شگفت انگیز، فریبنده


فریبنده، دلربا، دلکش، دلفریب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fascinatingly (adv.)
• : تعریف: capable of capturing one's intense interest and attention; enchanting; spellbinding.
متضاد: boring, deadly, dull
مشابه: interesting

- As a child, she found insects fascinating and could watch them for hours.
[ترجمه عسل ساحلی] به عنوان یک کودک حشرات را جذاب می دانست و می توانست ساعت ها آن ها را تماشا کند
[ترجمه nasim] او کودکی بود که حشرات برایش جذاب بودند و ممکن بود ساعت ها تماشایشان کند.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک کودک، حشرات را جذاب یافت و می توانست ساعت ها آن ها را تماشا کند
[ترجمه گوگل] به عنوان یک کودک، حشرات را جذاب می دانست و می توانست ساعت ها تماشا کند

• charming, enchanting; captivating, attractive

مترادف و متضاد

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

interesting, spellbinding


Synonyms: alluring, appealing, attractive, bewitching, captivating, charming, compelling, delectable, delightful, enchanting, engaging, engrossing, enticing, glamorous, gripping, intriguing, irresistible, ravishing, riveting, seducing, seductive, siren


Antonyms: boring, repulsive, uninteresting


جملات نمونه

1. the fascinating beauty of that spanish dancer
گیرایی شیداگر آن رقاصه ی اسپانیایی

2. esfahan's jom'a mosque is fascinating
مسجد جمعه ی اصفهان مجذوب کننده است.

3. The book gives a fascinating insight into Mrs Blair's character.
[ترجمه اس پی جی] این کتاب بینش حیرت انگیزی به خانم بلر میدهد.
[ترجمه ترگمان]این کتاب بینش جالبی به شخصیت خانم بلر می دهد
[ترجمه گوگل]این کتاب بینش جذابی را برای شخصیت خانم بلر به ارمغان می آورد

4. I find the natural world endlessly fascinating.
[ترجمه کورش] من دنیای طبیعی را بی نهایت جذاب می دانم
[ترجمه ترگمان]من دنیای طبیعی را بی نهایت جذاب می یابم
[ترجمه گوگل]من دنیای طبیعی را بی وقفه جذاب می شمارم

5. He told some fascinating tales about his life in India.
[ترجمه ترگمان]او در مورد زندگی خود در هند داستان های جالبی را تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او به برخی از داستان های شگفت انگیز درباره زندگی اش در هند گفت

6. Hong Kong is a vibrant, fascinating city.
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ یک شهر پر جنب و جوش و پر جنب و جوش است
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ یک شهر پر جنب و جوش و جذاب است

7. The museum has a fascinating collection of Celtic artifacts.
[ترجمه ترگمان]این موزه مجموعه جالبی از آثار باستانی سلتیک را دارد
[ترجمه گوگل]این موزه دارای یک مجموعه جذاب از آثار سلتی است

8. The museum houses a fascinating miscellany of nautical treasures.
[ترجمه ترگمان]در موزه گنجینه های بسیار جالبی از جواهرات دریایی دیده می شود
[ترجمه گوگل]این موزه حاوی گنجینه های جالب دریایی است

9. They are carrying out/conducting/doing some fascinating research into/on the language of dolphins.
[ترجمه ترگمان]آن ها انجام \/ انجام برخی تحقیقات جذاب به زبان دلفین ها را انجام می دهند \/ انجام می دهند
[ترجمه گوگل]آنها انجام / انجام / انجام برخی از تحقیقات جذاب را به / در زبان دلفین ها انجام می دهند

10. I found the whole film fascinating.
[ترجمه آرش امیری] به نظرم کل فیلم دلربا بود
[ترجمه ترگمان]من کل فیلم را جذاب یافتم
[ترجمه گوگل]من کل فیلم را جذاب دیدم

11. The teacher brought history alive with fascinating stories.
[ترجمه ترگمان]معلم تاریخ را با داستان های شگفت انگیز زنده کرد
[ترجمه گوگل]معلم داستان را با داستان های جالب به دست آورد

12. She's such a fascinating lecturer - I was hanging on to her every word.
[ترجمه ترگمان]او یک سخنران جذاب و جذاب است - هر کلمه را به او می گفتم
[ترجمه گوگل]او چنین استاد برجسته ای است - من هر کلمه ای را به آن آویزان کردم

13. I fail to see what women find so fascinating about him.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه زنی این همه مسحور کننده است
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم ببینم که زنان در مورد او چقدر جذاب هستند

14. It would be fascinating to discover more about the town's history.
[ترجمه ترگمان]کشف چیزهای بیشتر در مورد تاریخ شهر بسیار جالب خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای تماشای بیشتر در مورد تاریخ شهر جذاب خواهد بود

پیشنهاد کاربران

شگفت، شگفت آور

فریبنده/دلربا/جذاب

به شدت جالب

attract

marvellous

مجذوب کننده

Delightful eyes are fascinating
چشمان لذت بخش و مجذوب کننده

Eyes like deer
Delightful eyes are fascinating
چشمان لذت بخش و مجذوب کننده

دلربا

interesting

مسحور

شگفت انگیز

خیره کننده

جذاب

بسیار جذاب

مسحور کننده

ی چیزی ک خعلی جالب و هیجان آور باشه ک طرف بهش جذب بشه/ خیره کنند

Very interesting

extremely interesting

بسیار جذاب و دلربا

سحر آمیز - فریبنده - مسحور کننده - فریبا
مترادف ها : Enchanting - Magical - Glamorous - Attractive - charming - Elegant - Alluring - Ravishing - Dazzling
چیزیکه به شدت ستودنی و زیبا و خیره کنندست که انسان رو محو و غرق عظمت و کمال خودش میکنه و یجورایی میبرت تو خلسه ( Trance ) و هیپنوتیزم ( Hypnotism ) و میبرت توی دنیای خودش. حالا تو خلسه هم نبرت منظور اینکه مثل آهنربا انسان رو جذب خودش میکنه


کلمات دیگر: