1. She wore a brace to correct her gappy teeth.
[ترجمه ترگمان]اتل کمر راست می کرد تا دندان های gappy را درست کند
[ترجمه گوگل]او دندان های خود را اصلاح کرد
2. He slid down to the low jagged gappy wall.
[ترجمه ترگمان]به دیوار چوبی ناهموار و ناهموار برخورد کرد
[ترجمه گوگل]او به پایین دیافراگم دندانه دار پایین کشید
3. The gappy clock is recovered by the PLL.
[ترجمه ترگمان]کلاک gappy توسط PLL بهبود می یابد
[ترجمه گوگل]ساعت شنیده توسط PLL بازیابی می شود
4. Gappy is he who owes nothing.
[ترجمه ترگمان]gappy کسی است که به هیچ چیز مدیون نیست
[ترجمه گوگل]Gappy کسی است که مدیون هیچ چیز نیست
5. Gappy Father's Day to you!
[ترجمه ترگمان]روز پدر مقدس به شما!
[ترجمه گوگل]روز پدر گلی به شما!
6. They stood so close to him that he could smell their breath and see their decaying gappy teeth.
[ترجمه ترگمان]آنقدر به او نزدیک شده بودند که می توانست نفس آن ها را استشمام کند و دندان های gappy را ببیند
[ترجمه گوگل]آنها ایستاده بودند تا او را نزدیک است که او می تواند بوی نفس خود را و دندان های خود را از بین می روند
7. If we are honest, we shall be obliged to admit that this picture is gappy and unsatisfying in many respects.
[ترجمه ترگمان]اگر ما صادق باشیم، مجبور خواهیم شد قبول کنیم که این تصویر در بسیاری از جهات ناراحت کننده و ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]اگر صادق باشیم، مجبور خواهیم شد اعتراف کنیم که این عکس از بسیاری جهات خوشحال و ناراضی است