1. The play deals with the fallibility of human nature.
[ترجمه ترگمان]بازی با fallibility طبیعت انسان سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این بازی با تخریب طبیعت بشر است
2. Errors may have been made due to human fallibility.
[ترجمه ترگمان]اشتباه ات ممکن است به خاطر اشتباه کردن اشتباه انسان باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است به دلیل خطای انسانی ممکن است اشتباهات صورت گرفته باشد
3. Schubert had no illusions about human fallibility.
[ترجمه ترگمان]شوبرت که اشتباه کرده بود، اشتباه کرده بود
[ترجمه گوگل]شوبرت هیچ فریب آمیزی درباره فحاشی انسان نداشت
4. The recognition of fallibility is simply an acknowledgment of our humanity.
[ترجمه ترگمان]به رسمیت شناختن اشتباه ممکن است به سادگی یک آگاهی از انسانیت ما باشد
[ترجمه گوگل]به رسمیت شناختن فساد، به سادگی یک تصدیق بشریت است
5. The fallibility of science is one of the great betrayals of our times.
[ترجمه ترگمان]اشتباه کردن علم یکی از خیانت بزرگ روزگار ماست
[ترجمه گوگل]فساد علم یکی از خیانت های بزرگ زمان ماست
6. This idea stems from the acceptance of human fallibility and is supported by modern aesthetics.
[ترجمه ترگمان]این ایده از پذیرش اشتباه fallibility انسان ناشی می شود و توسط زیبایی شناسی مدرن حمایت می شود
[ترجمه گوگل]این ایده ناشی از پذیرش فحش انسان است و توسط زیبایی شناسی مدرن پشتیبانی می شود
7. But believing in the fallibility of the central bank could serve investors well.
[ترجمه ترگمان]اما اعتقاد به the بانک مرکزی می تواند به خوبی به سرمایه گذاران کمک کند
[ترجمه گوگل]اما اعتقاد به فساد بانک مرکزی می تواند به خوبی به سرمایه گذاران کمک کند
8. The IC 3 partly attributed male online fallibility to buying patterns.
[ترجمه ترگمان]بخش ارتباطات داخلی ۳ تا حدودی امکان خرید الگوها را به صورت آنلاین نسبت داد
[ترجمه گوگل]IC3 تا حدودی اختیارات آنلاین مرد را نسبت به الگوهای خرید تعریف کرد
9. Does It'suggest a fallibility in Cleanthes's position?
[ترجمه ترگمان]آیا این کار ممکن است در موقعیت Cleanthes اشتباه گرفته شود؟
[ترجمه گوگل]آیا این موضوع در موقعیت کلاشنز چطور است؟
10. This approach also gives us fascinating glimpses of the fallibility of great scientists.
[ترجمه ترگمان]این رویکرد به ما نمایی شگفت انگیز از the دانشمندان بزرگ می دهد
[ترجمه گوگل]این رویکرد به ما چشم انداز های جالب توجهی از علایق بزرگان را نیز می دهد
11. This example clearly illustrates the theory dependence and hence fallibility of observation statements.
[ترجمه ترگمان]این مثال وابستگی تیوری و نتیجه اشتباه کردن اظهارات مشاهده را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مثال به وضوح نشانگر وابستگی نظری و بدین ترتیب خطا بودن اظهارات مشاهده است
12. He's become the pastor of our class, versed in all the range of human folly and fallibility.
[ترجمه ترگمان]ممکن است او کشیش کلاس ما باشد، با تمام وجود حماقت انسانی و ممکن است اشتباه کرده باشد
[ترجمه گوگل]او pastor کلاس ما تبدیل شده است، در تمام طیف وسیعی از غرور و فحوای انسان شناخته شده است
13. Often accompany hair stone, if do not have calculous fallibility examine, be tumor.
[ترجمه ترگمان]اغلب با سنگ مو همراه باشید، اگر اشتباه نکرده باشید، تومور باشید
[ترجمه گوگل]اغلب همراه با سنگ مو، اگر فاکتور فاکتوری محاسبه نداشته باشد، تومور باشد
14. Provides an examination method of numerical control about the fallibility of the involute gear.
[ترجمه ترگمان]یک روش معاینه از کنترل عددی در مورد fallibility لوازم involute فراهم می کند
[ترجمه گوگل]فراهم می کند روش معاینه کنترل عددی در مورد fable از چرخ دنده