emperor

امپراطور از احزاب سیاسی کناره گیری می کرد.

امپراطور توسط کدیوران خود احاطه شده بود.

امپراطور،برگزیده ی خداوند بود.

او نقش امپراطور را بازی کرد.

او آنقدر ساده لوح بود که باور می کرد امپراطور خداست.

جلو پای امپراتور به سجده افتادند.

[ترجمه ترگمان]کسانی که آرزو داشتند امپراتور به او خدمت کنند زانو می زدند و در مقابل او زانو می زدند
[ترجمه گوگل]کسانی که آرزو داشتند از امپراتور خوشش بیاید، باید قبل و بعد از او دست و زانو بزند

[ترجمه ترگمان]امپراطور در کاخ می زیست
[ترجمه گوگل]امپراتور در کاخ زندگی می کرد

[ترجمه ترگمان]ایمان مردم به امپراطور بر این افسانه استوار بود که او خطاناپذیر
[ترجمه گوگل]ایمان مردم به امپراتور بر اساس اسطوره ای بود که او نامعلوم بود

[ترجمه ترگمان]امپراطور Akihito ژاپن در توکیو بر تخت نشسته است
[ترجمه گوگل]امپراتور Akihito از ژاپن در توکیو مستقر شده است

[ترجمه ترگمان]همه به حضور امپراطور خم شدند
[ترجمه گوگل]مردم همه قبل از امپراتور کوبیدند

[ترجمه ترگمان]امپراطور با شمشیر کشور را متحد ساخت
[ترجمه گوگل]امپراتور کشور را با شمشیر متحد کرد

[ترجمه ترگمان]امپراطور خواستار تسلیم کامل از اتباع خود شد
[ترجمه گوگل]امپراتور خواستار تسلط کامل از موضوعات او شد

[ترجمه ترگمان]من صحنه تئاتر را با کف زدن به کف زدن به دست آوردم
[ترجمه گوگل]من شخصیت امپراتور مرحله بازی را نمی فهمم

[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور a را به ملاقات امپراطور Akihito پرداخت
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از امپراتور اکیویتو دعوت کرد

[ترجمه ترگمان]امپراطور ادعا می کرد که از تبار داوید است
[ترجمه گوگل]امپراتور ادعا کرد از داوود فرار کرده است