1. the emotive side of her nature
جنبه ی عاطفی نهاد او
2. the emotive use of language
استفاده عاطفی از زبان
3. The issue of animal experimentation is an emotive subject.
[ترجمه ترگمان]موضوع آزمایش بر روی حیوانات یک موضوع احساسی است
[ترجمه گوگل]موضوع آزمایش حیوانات یک موضوع احساسی است
4. He raised the highly emotive issue of bullfighting.
[ترجمه ترگمان]او موضوع بسیار عاطفی گاوبازی را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]او مسئله بسیار عاطفی از گاو نر را مطرح کرد
5. " Home " is a much more emotive word than " house ".
[ترجمه ترگمان]\"خانه\" یک کلمه much از \"خانه\" است
[ترجمه گوگل]'خانه' کلمه بسیار احساسی تر از 'خانه' است
6. Child abuse is an emotive subject.
[ترجمه ترگمان]آزار و اذیت کودکان یک موضوع احساسی است
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از کودک یک موضوع احساسی است
7. Embryo research is an emotive issue.
[ترجمه ترگمان]پژوهش Embryo یک مساله احساسی است
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد Embryo یک مسئله احساسی است
8. Capital punishment is an emotive issue.
[ترجمه ترگمان]مجازات اعدام یک مساله احساسی است
[ترجمه گوگل]مجازات اعدام یک مسئله عاطفی است
9. It occurs as a purely formal emotive element with no reference to the initial representation.
[ترجمه ترگمان]این حالت به عنوان یک عنصر محض احساسی با هیچ اشاره ای به نمایش اولیه رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این عنصر به عنوان یک عنصر عاطفی صرفا رسمی بدون هیچ گونه اشاره ای به نمایندگی اولیه رخ می دهد
10. They are expressed in highly emotive language.
[ترجمه ترگمان]آن ها در زبان بسیار احساسی بیان می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در زبان بسیار احساسی بیان می شوند
11. The candidates agreed to avoid emotive issues like abortion and child abuse.
[ترجمه ترگمان]نامزدها توافق کردند تا از مسائل احساسی مانند سقط جنین و سو استفاده از کودکان اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]نامزدها موافقت کردند تا از مسائل احساسی مانند سقط جنین و سوء استفاده از کودک جلوگیری کنند
12. But the public's confidence in technology is an emotive thing-and not generally influenced by the facts.
[ترجمه ترگمان]اما اعتماد عمومی به فن آوری یک چیز عاطفی است - و عموما تحت تاثیر حقایق قرار نمی گیرد
[ترجمه گوگل]اما اعتماد عموم مردم به فناوری چیز عجیب و غریبی است و عموما تحت تأثیر حقایق نیست
13. I know it's an emotive subject but we have a good working relationship with the archaeological unit concerned.
[ترجمه ترگمان]می دانم که این یک موضوع احساسی است، اما رابطه کاری خوبی با واحد باستان شناسی مربوط به آن داریم
[ترجمه گوگل]من می دانم که این یک موضوع عاطفی است، اما ما رابطه خوبی با واحد مربوط به باستان شناسی داریم
14. Regulatory deviance rarely possesses the emotive properties of many traditional crimes.
[ترجمه ترگمان]انحراف نظارتی به ندرت دارای ویژگی های عاطفی بسیاری از جرایم سنتی است
[ترجمه گوگل]انحرافات قانونی به ندرت ویژگیهای احساسی بسیاری از جنایات سنتی را به همراه دارد
15. He must be careful to avoid emotive judgements or scornful abuse.
[ترجمه ترگمان]او باید مراقب باشد که از هر سو قضاوت و سو استفاده سو استفاده کند
[ترجمه گوگل]او باید مراقب باشد تا از قضاوت عاطفی یا سوءاستفاده ناخوشایند جلوگیری شود