کلمه جو
صفحه اصلی

fetch up


معنی : نائل شدن، به نتیجه رسیدن، تولید کردن، بحال ایست درامدن، متوقف شدن
معانی دیگر : 1- (عامیانه) رسیدن به، توقف کردن در 2- (محلی) بزرگ کردن (بچه)، پروراندن (بچه یا جانور)، عمل اوردن، ختم کردن

انگلیسی به فارسی

تولید کردن، عمل آوردن، ختم کردن، نائل شدن، به حال ایست درآمدن، متوقف شدن، به‌نتیجه رسیدن


به نتیجه رسیدن، تولید کردن، نائل شدن، بحال ایست درامدن، متوقف شدن


مترادف و متضاد

نائل شدن (فعل)
accede, attain, reach, gain, fetch up

به نتیجه رسیدن (فعل)
fetch up, aim, wrap up

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

بحال ایست درامدن (فعل)
fetch up

متوقف شدن (فعل)
fetch up, pull in

جملات نمونه

1. If you don't work hard, you'll fetch up nowhere.
[ترجمه فرهادی] اگه سخت کار نکنی به هیچ جا نمی رسی
[ترجمه ترگمان]اگه سخت کار نکنی، هیچ جا نمیری
[ترجمه گوگل]اگر کار سختی نکنید، جایی نخواهید برد

2. When Jim's driving, we never know when we'll fetch up.
[ترجمه ترگمان]وقتی جیم رانندگی می کند، هیچ وقت نمی دانیم چه وقت به آنجا می رسیم
[ترجمه گوگل]وقتی رانندگی جیم را انجام می دهیم، هرگز نمی فهمیم که چه موقع وارد می شویم

3. Who would have guessed that he would fetch up as director of the firm?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می توانست حدس بزند که او رئیس شرکت است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی حدس می زد که او را به عنوان مدیر شرکت استخدام می کند؟

4. Please fetch up the tea - things.
[ترجمه ترگمان]لطفا چای را بیاور بالا
[ترجمه گوگل]لطفا چای را به دست بیاورید - چیزها

5. We fetch up at the wharf exactly on time.
[ترجمه ترگمان]دقیقا سر موقع به بارانداز میریم
[ترجمه گوگل]ما دقیقا به موقع به اسکله می رسیم

6. I never dreamed that I would fetch up owning such a lot of property.
[ترجمه ترگمان]هرگز تصورش را هم نمی کردم که با این همه دارایی و املاک به آنجا بروم
[ترجمه گوگل]من هرگز رویای خودم را نداشتم که مالکیت چنین اموال زیادی را داشته باشم

7. The collection had been expected to fetch up to eighty thousand pounds.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که این مجموعه به هشتاد هزار پوند برسد
[ترجمه گوگل]انتظار میرود این مجموعه تا هشت هزار پوند برآورد شود

8. They're expected to fetch up to £000 and every penny will go to charity.
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار دارند تا ۱۰۰،۰۰۰ پوند را بیاورند و هر پنی هم به خیریه خواهد رفت
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که آنها به £ 000 برسند و هر پنی به خیریه می رود

9. He was teased about it but nevertheless would fetch up most evenings on my cot, smoking his chillum in companionable silence.
[ترجمه ترگمان]در این باره به شوخی می پرداخت، اما با وجود این، بیشتر شب ها را روی تخت من می کشید و در سکوت او سیگار می کشید
[ترجمه گوگل]او در مورد آن تند و زننده بود، اما با این وجود بسیاری از شبانه روز را بر روی کلبه من می آورد، سیلیکون chillum خود را در سکوت همراه است

10. It fetch up the shortage of ordinary information managements such as blueprints and common relational database.
[ترجمه ترگمان]این مساله کمبود مدیریت اطلاعات معمولی از قبیل طرح ها و پایگاه داده های منطقی مشترک را به دنبال خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این کمبود مدیریت اطلاعات عادی مانند طرح ها و پایگاه داده های ارتباطی معمول را به دست می آورد

11. Give her another injection – then she'll fetch up.
[ترجمه ترگمان]یه آمپول دیگه بهش بزن
[ترجمه گوگل]تزریق دیگری را به او بدهید - سپس او را جمع می کند

12. She had to fetch up her younger sister.
[ترجمه ترگمان]باید خواهر کوچک تر خود را جمع می کرد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا خواهر کوچکترش را جمع کند

13. I wonder what time George will fetch up.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم ساعت چند است که جورج خواهد آمد
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که زمان جورج چه خواهد شد

14. He must fetch up the time he has lost.
[ترجمه ترگمان]باید خودش را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]او باید وقت خود را از دست بدهد

پیشنهاد کاربران

Riase

از جایی سردرآوردن


کلمات دیگر: