1. He was born in a village embosomed in hills.
[ترجمه ترگمان]او در دهکده ای در embosomed به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]او در یک روستایی که در تپه ها قرار داشت متولد شد
2. She is glad to embosom his affection.
[ترجمه ترگمان]از این که او را دوست دارد خوشحال است
[ترجمه گوگل]او خوشحال است که از محبت او خوشش می آید
3. She is glad to embosom his affections.
[ترجمه ترگمان]از این که به affections علاقه دارد خوشحال است
[ترجمه گوگل]او خوشحال است که از عواطف خود رنج می برد
4. I embosom Simple Life. I'd love to help others because I'm sure lots of people are willing to help me.
[ترجمه ترگمان]من زندگی ساده دارم دوست دارم به دیگران کمک کنم، چون مطمئنم خیلی ها می خواهند به من کمک کنند
[ترجمه گوگل]من زندگی ساده ای را امتحان کردم من دوست دارم به دیگران کمک کنم چون مطمئن هستم که تعداد زیادی از مردم مایل به من هستند
5. How do we create the value to embosom the customer focus in network economy age?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم ارزش to کردن تمرکز مشتری در عصر اقتصاد شبکه را ایجاد کنیم؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانیم ارزش مشتری را در سناریو اقتصادی شبکه افزایش دهیم؟
6. Embosom you and you. . .
[ترجمه ترگمان] بین تو و تو
[ترجمه گوگل]شما و شما از کجا بفهمید
7. The UN has presented the suit and east government to this assessment to the impact to the embosom of 13 international ait agencies from NAME.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد این طرح و دولت شرق را به این ارزیابی برای تاثیر ۱۳ نهاد بین المللی بین المللی از نام خود ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد دولت کتیبه و دولت شرقی را برای این ارزیابی به اثربخشی 13 پایگاه بین المللی آیتم های بین المللی از NAME ارائه کرده است
8. If you are willing to become one of my friends, please embosom my embodiment well!
[ترجمه ترگمان]اگر مایل باشید که یکی از دوستان من بشوید، لطفا embodiment را حفظ کنید!
[ترجمه گوگل]اگر مایل هستید یکی از دوستان من باشید، لطفا تجسم من را ببخشید!