کلمه جو
صفحه اصلی

gaucherie


معنی : ناشیگری، خام دستی
معانی دیگر : ندانم کاری، بی عرضگی، (از نظر مردم داری و آداب اجتماعی) بی ملاحظگی

انگلیسی به فارسی

خام دستی، ناشیگری


گاوچری، خام دستی، ناشیگری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act, behavior, or expression that is gauche.

(2) تعریف: tactlessness; awkwardness.

- We attributed his gaucherie to his lack of experience amongst the upper classes.
[ترجمه ترگمان] ما gaucherie را به فقدان تجربه در میان طبقات بالا نسبت دادیم
[ترجمه گوگل] ما گاچری خود را به عدم تجربه خود در میان طبقات بالا نسبت دادیم

• lack of tact; crudeness; awkwardness; lack of social grace

مترادف و متضاد

ناشیگری (اسم)
gaucherie

خام دستی (اسم)
callowness, gaucherie, inexperience

جملات نمونه

1. And he suffered from moral gaucherie also: he disapproved, he reproved.
[ترجمه ترگمان]و همچنین از gaucherie اخلاقی هم رنج می برد؛ او سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]و او از گاچوری اخلاقی نیز رنج می برد: او ناراضی بود، او اعتراف کرد

2. First love is a little gaucherie with a lot of curious.
[ترجمه ترگمان]عشق اول کمی gaucherie و خیلی هم کنجکاو است
[ترجمه گوگل]عشق اول گاچری کوچکی است که خیلی کنجکاو است

3. I cannot stand his gaucherie any more.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم بیش از این وحشت او را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم گاچری را تحمل کنم

4. He didn't realize what a gaucherie he'd made.
[ترجمه ترگمان]او متوجه نشد که او چه قدر ناراحت شده است
[ترجمه گوگل]او متوجه نشد که او یک گاوچری ساخته است

5. Her poor academic record was traded in for the sharpest of wits, her gaucherie for poise.
[ترجمه ترگمان]سوابق دانشگاهی او به خاطر هوشیاری و هشیاری او عوض شده بود
[ترجمه گوگل]رکورد تحصیلی ضعیف او برای شدیدترین عقلانیت، گاوچری خود را برای او معامله کرد


کلمات دیگر: