کلمه جو
صفحه اصلی

fictitious


معنی : خیالی، جعلی، ساختگی، موهوم
معانی دیگر : پندارشی، تخیلی، داستان مانند، داستان گونه، غیرواقعی، وانمودین، وهمی، دروغین

انگلیسی به فارسی

جعلی، ساختگی، موهوم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fictitiously (adv.), fictitiousness (n.)
(1) تعریف: intended to deceive; not genuine; imaginary.
مترادف: assumed, concocted, fabricated, invented, manufactured, phony, pretended, put-on
متضاد: genuine
مشابه: affected, bogus, counterfeit, fake, false, feigned, imaginary, made-up, mythical, pseudo, sham, spurious, supposititious, trumped-up

- He made mention of a fictitious appointment to excuse himself from the meeting.
[ترجمه ترگمان] او اشاره ای به قرار ملاقات فرضی کرد تا خودش را از جلسه معاف کند
[ترجمه گوگل] او از قرار ملاقات فریبکارانه برای خودداری از جلسه سخن گفت

(2) تعریف: of, relating to, or composed of fiction.
مترادف: fictional, imaginary
متضاد: factual
مشابه: fabled, made-up, make-believe, mythical

- The author says her fictitious characters are not based on anyone she knows.
[ترجمه ترگمان] نویسنده می گوید که شخصیت های خیالی او براساس هر کسی که می شناسد نیستند
[ترجمه گوگل] نویسنده می گوید شخصیت های خیالی وی بر کسی که او می داند مبتنی نیست
- In this fictitious kingdom, there is no rain or snow.
[ترجمه ترگمان] در این قلمرو دروغین، باران یا برف وجود ندارد
[ترجمه گوگل] در این پادشاهی ساختگی، هیچ باران یا برف وجود ندارد

• fictional; false, counterfeit; imaginary, invented, made-up; having no factual base; of or pertaining to fiction
something that is fictitious is false or does not exist.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] فرضی - خیالی - مجازی
[زمین شناسی] فرضی، خیالی، مجازی
[حقوق] جعلی، موهوم، صوری

مترادف و متضاد

خیالی (صفت)
valetudinarian, air-built, imaginary, fanciful, fictitious, fancied, fantastic, unrealistic, chimerical, unreal, dreamy, visionary, thoughtful, pensive, hypochondriac, spleeny, insubstantial, contemplative, meditative, romantic, cloud-built, fantastical, spectral, ideational

جعلی (صفت)
feigned, bogus, spurious, fictitious, counterfeit, apocryphal, colorable, imitative, colourable, trumped-up

ساختگی (صفت)
artificial, false, dummy, bogus, make-believe, fictitious, apocryphal, fictional, phony, phoney, made-up, fictive, factitious, factitive

موهوم (صفت)
imaginary, fictitious, delusive, superstitious

untrue, made-up


Synonyms: apocryphal, artificial, assumed, bogus, chimerical, concocted, cooked-up, counterfeit, created, deceptive, delusive, delusory, dishonest, ersatz, fabricated, factitious, fake, faked, false, fanciful, fantastic, fashioned, feigned, fictional, fictive, figmental, hyped up, illusory, imaginary, imagined, improvised, invented, made, make-believe, misleading, mock, mythical, phony, queer, romantic, sham, simulated, spurious, suppositious, supposititious, synthetic, trumped-up, unreal


Antonyms: actual, certain, confirmed, factual, genuine, proven, real, sincere, sure, true, truthful


جملات نمونه

1. fictitious joy
خوشی غیر واقعی (وانمودین)

2. with a fictitious name
با یک اسم ساختگی

3. his description of his own bravery is fictitious
شرحی که درباره ی شجاعت خود می دهد راست نیست.

4. We're interested in the source of these fictitious rumours.
[ترجمه ترگمان]ما به منبع این شایعات ساختگی توجه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به این شایعات فریبنده علاقه مند هستیم

5. She invented a fictitious boyfriend to put him off.
[ترجمه ترگمان]اون یه دوست پسر جعلی اختراع کرده که اونو بذاره کنار
[ترجمه گوگل]او یک دوست پسر فریبنده اختراع کرد تا او را خاموش کند

6. They bought the materials under fictitious names.
[ترجمه ترگمان]آن ها مواد تحت نام های جعلی را می خریدند
[ترجمه گوگل]آنها مواد را تحت نام های ساختگی خریداری کردند

7. The account he gives of his childhood is fictitious.
[ترجمه ترگمان]شرحی که از دوران کودکی به او می دهد فرضی است
[ترجمه گوگل]حساب او از دوران کودکی او فریبنده است

8. His account of the bank robbery was completely fictitious.
[ترجمه ترگمان]حساب سرقت بانک کاملا ساختگی بود
[ترجمه گوگل]حساب او از سرقت بانک کاملا فریبنده بود

9. Does such a fictitious person have a reputation which it can protect by the law of defamation?
[ترجمه ترگمان]آیا چنین شخصیت خیالی شهرتی دارد که می تواند از قانون تهمت و افترا حفاظت کند؟
[ترجمه گوگل]آیا چنین فرد خیالی دارای شهرتی است که می تواند از طریق قانون کفالت محافظت کند؟

10. Easton is the fictitious name we have given to the area of Belfast in which our research was located.
[ترجمه ترگمان]Easton نام فرضی ما به حوزه بلفاست است که تحقیقات ما در آن واقع شده است
[ترجمه گوگل]Easton نام فریبنده ای است که ما در منطقه بلفاست که در آن تحقیقات ما واقع شده است، داده شده است

11. One-Tree Hill, fictitious site of the shooting picnic at which Pickwick drinks too much punch and end up in the pound.
[ترجمه ترگمان]یک تپه درختی، یک محل فرضی برای پیک نیک که در آن پیک ویک در آن نوشیدنی بیش از حد مشروب می خورد و به قیمت پوند به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]یک تری هیل، سایت منحصر به فرد پیک نیک تیراندازی که در آن Pickwick نوشیدن بیش از حد پانچ می کند و به پوند می رسد

12. The show, which depicts eight officers patrolling the fictitious town of El Camino, debuted March
[ترجمه ترگمان]این نمایش که هشت افسر گشت زنی شهر خیالی آل Camino را به تصویر می کشد، در ماه مارس آغاز شد
[ترجمه گوگل]نمایش، که نشان می دهد هشت مامور پلیس شهر خیالی El Camino را نشان می دهد، ماه مارس را امتحان کرد

13. Perhaps the assassin's fictitious name was Tailler's final joke.
[ترجمه ترگمان]شاید اسم جعلی قاتل او آخرین شوخی بود
[ترجمه گوگل]شاید نام جعلی قاتل، شوخی نهایی تایلر بود

14. The setting is a fictitious island in the Chesapeake River.
[ترجمه ترگمان]این محل یک جزیره فرضی در رودخانه چساپیک است
[ترجمه گوگل]این تنظیم یک جزیره خیالی در رودخانه چزاپیک است

15. The dinosaurs in the fictitious theme park do manage to dismember some of their human visitors.
[ترجمه ترگمان]دایناسورها در پارک تم فرضی موفق به تجزیه برخی از مهمانان انسانی خود می شوند
[ترجمه گوگل]دایناسورها در پارک اصلی خیالی موفق به کشف برخی از بازدید کنندگان انسانی خود می شوند

with a fictitious name

با اسمی ساختگی


His description of his own bravery is fictitious.

شرحی که درباره‌ی شجاعت خود می‌دهد، راست نیست.


fictitious joy

خوشی غیرواقعی (وانمودین)


پیشنهاد کاربران

ساختگی، جعلی
invented and not true or existing; false
مثال:
. He registered at the hotel under a fictitious name
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خیالی
relating to, or composed of fiction, not real
مثال:
. Characters in this novel are entirely fictitious


کلمات دیگر: