1. The cliffs fall away to the north.
[ترجمه ترگمان]صخره ها به سمت شمال عقب نشینی می کنند
[ترجمه گوگل]صخره ها به سمت شمال می افتند
2. All his old friends fall away from him.
[ترجمه ترگمان]همه دوستان قدیمی او از او دور می شوند
[ترجمه گوگل]همه دوستان قدیمی اش از او دور می شوند
3. In a crisis, old prejudices fall away and everyone works together.
[ترجمه ترگمان]در یک بحران، تعصبات قدیمی از بین می روند و همه با هم کار می کنند
[ترجمه گوگل]در یک بحران، تعصبات قدیمی از بین می رود و همه با هم کار می کنند
4. If you take this medicine,all your symptoms will fall away.
[ترجمه ترگمان]، اگه این دارو رو بگیری همه علائمش از بین میره
[ترجمه گوگل]اگر این دارو را مصرف کنید، تمام علائم شما از بین خواهد رفت
5. You'd scarcely believe anybody could fall away so rapidly.
[ترجمه ترگمان]بعید است که کسی به این سرعت سقوط کند
[ترجمه گوگل]به سختی می توان باور کرد که هر کسی می تواند به سرعت در حال سقوط باشد
6. She pointed out that the plaster would soon fall away without paint.
[ترجمه ترگمان]به بیرون اشاره کرد که گچ به زودی بدون رنگ ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که گچ به زودی بدون رنگ می افتد
7. The years fall away and Pennington is a lonely little boy, mourning the loss of his three big sisters.
[ترجمه ترگمان]سال ها سپری می شود و Pennington یک پسر کوچک تنها است که عزادار از دست دادن سه خواهر بزرگ است
[ترجمه گوگل]سال ها سقوط می کنند و پنینگتون پسر کوچکی است که از دست دادن سه خواهرش بزرگ تر است
8. The snowstorm caused traffic to fall away sharply.
[ترجمه ترگمان]جریان برف به سرعت از بین رفت
[ترجمه گوگل]رعد و برق باعث شد که ترافیک به شدت سقوط کند
9. The poem does not fall away from its open line.
[ترجمه ترگمان]شعر از خط باز دور نمی شود
[ترجمه گوگل]شعر از خط بازش نمی افتد
10. Otherwise you will fall away from divine love and be found excluded from eternal life.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت از عشق الاهی دوری خواهید کرد و از زندگی ابدی محروم خواهید شد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت شما از عشق الهی فرار خواهید کرد و از زندگی ابدی محروم خواهید شد
11. All his fall away from him.
[ترجمه ترگمان] همه اون از دست اون فرار کرد
[ترجمه گوگل]همه سقوط او از او
12. She felt the pit of her stomach fall away.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که شکمش فرو ریخت
[ترجمه گوگل]او احساس گودال شکسته خود را از دست داد
13. The crowd began to fall away.
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به فرار کردند
[ترجمه گوگل]جمعیت شروع به سقوط کرد
14. Subscriptions will not fall away this year.
[ترجمه ترگمان]Subscriptions امسال سقوط نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]اشتراک در این سال سقوط نخواهد کرد
15. His supporters began to fall away from him.
[ترجمه ترگمان]طرفدارانش از او دور شدند
[ترجمه گوگل]حامیان او شروع به از دست دادن او کردند