کلمه جو
صفحه اصلی

felony


معنی : جنایت، بزه، تبه کاری، بدکاری، شرارت
معانی دیگر : (حقوق ـ جنایتی مانند قتل یا زنای به عنف یا آتش افروزی که دوران زندان آن از یک سال بیشتر باشد) جنایت، خیانت

انگلیسی به فارسی

بزه، تبهکاری، جنایت، بدکاری، خیانت، شرارت


جنایت، تبه کاری، بزه، شرارت، بدکاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: felonies
• : تعریف: any of several crimes, such as murder, rape, or burglary, defined by law as serious and punishable by a more stringent sentence than a misdemeanor.
مشابه: crime

• serious crime or offense usually punishable by more than one year in prison (i.e. robbery or murder)
in countries where the legal system distinguishes between very serious crimes and less serious ones, a felony is a very serious crime, for example armed robbery; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] جنایت، جرم، تبهکاری

مترادف و متضاد

crime


جنایت (اسم)
villainy, crime, felony

بزه (اسم)
offense, sin, guilt, crime, misdeed, felony, misdemeanor

تبه کاری (اسم)
wickedness, maleficence, villainy, crime, felony

بدکاری (اسم)
crime, felony, malfeasance

شرارت (اسم)
wickedness, illness, mischief, villainy, depravity, felony, malfeasance, iniquity, malevolence, irreligion

Synonyms: arson, assault, burglary, criminal offense, foul play, murder, offense, rape, robbery, violation, wrongdoing


جملات نمونه

1. compound a felony (or crime)
(حقوق) حق السکوت گرفتن،(در مقابل رشوه) از تعقیب قانونی صرفنظر کردن

2. armed robbery is a felony
سرقت مسلحانه تبهکاری محسوب می شود.

3. Johnson was preparing his defense against felony charges of armed robbery and assault.
[ترجمه ترگمان]جانسون دفاع خود را در برابر اتهام دزدی مسلحانه و حمله آماده می کرد
[ترجمه گوگل]جانسون آماده دفاع از خود در مقابل اتهامات جنایی علیه سرقت مسلح و حمله بود

4. Such action constitutes a felony.
[ترجمه ترگمان]چنین عملی یک جنایت محسوب می شود
[ترجمه گوگل]این عمل جنایت است

5. The disappearance of felony confined this disqualification to traitors.
[ترجمه ترگمان]ناپدید شدن جنایت این disqualification رو به خائن محدود کرده
[ترجمه گوگل]ناپدید شدن جنایات این رد صلاحیت را به خائنان محدود می کند

6. He was accused of a felony; she was the public defender.
[ترجمه ترگمان]او متهم به جنایت بود؛ او مدافع عمومی بود
[ترجمه گوگل]او به جرم جنایت متهم شده بود؛ او مدافع عمومی بود

7. Failure by the parole system to learn of felony convictions and to revoke paroles.
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت سیستم مشروط به یاد گرفتن از محکومیت جنایت و لغو برده داری
[ترجمه گوگل]شکست توسط سیستم املا برای یادگیری محکومیت جنایی و لغو گذرنامه

8. His first of five felony convictions came at age 1 when he pleaded guilty to drug possession.
[ترجمه ترگمان]اولین of که در سن ۱۸ سالگی داشت به سن ۱ رسید وقتی که متهم به مالکیت مواد مخدر شد
[ترجمه گوگل]اولین مورد از پنج محکومیت جنایی او در سن 1 سالگی زمانی بود که وی به داشتن دارایی محکوم شد

9. In Houston, where 12fugitives were arrested on felony warrants in raids last month, the story is much the same.
[ترجمه ترگمان]در هوستون، جایی که ۱۲ فراری در حملات ماه گذشته دستگیر شدند، داستان بسیار شبیه است
[ترجمه گوگل]در هوستون، که در آن 12 فرد افغانی در ماه های گذشته حملات قانونی دستگیر شده بودند، داستان بسیار مشابه است

10. Channell and Miller pleaded guilty to a single felony and were placed on probation for two years.
[ترجمه ترگمان]Channell و میلر به جرم یک جنایت گناهکار شناخته شدند و به مدت دو سال در حالت تعلیق قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]Channell و Miller به اتهام یک جنایت مجرم شناخته شدند و به مدت دو سال در دادگاه قرار گرفتند

11. The harassment charge was reduced from extortion, a felony, to the misdemeanor of harassment in exchange for the plea.
[ترجمه ترگمان]اتهام آزار و آزار، از اخاذی، جرم و جرم، جرم و آزار و آزار و آزار و اذیت و آزار و اذیت و آزار و اذیت محسوب می شد
[ترجمه گوگل]اتهام آزار و اذیت از اخاذی، جرم و جنایت، به تقلب در برابر آزار و اذیت در تقاضای تقاضا کاهش یافت

12. Honegger pleaded guilty to a felony forgery charge in October and was sentenced last week to six months of house arrest.
[ترجمه ترگمان]Honegger در ماه اکتبر به جرم جعل جرم گناهکار شناخته شد و هفته گذشته به شش ماه حبس خانگی محکوم شد
[ترجمه گوگل]هونگگر در ماه اکتبر به اتهام تقلب جعلی محکوم شد و در هفته گذشته به 6 ماه حبس خانگی محکوم شد

13. Bokin, 5 was first convicted of a felony when he was a 21-year-old engineering student.
[ترجمه ترگمان]Bokin ۵ ساله اولین کسی بود که به جرم یک دانش آموز ۲۱ ساله به جرم جنایت محکوم شد
[ترجمه گوگل]بوکن 5 ساله اولین بار در سال 1969 به عنوان دانشجوی مهندسی 21 ساله محکوم شد

14. Felony convictions in most instances would automatically disqualify an immigrant from obtaining citizenship.
[ترجمه ترگمان]محکومیت در اکثر موارد به طور خودکار یک مهاجر را از گرفتن شهروندی سلب می کند
[ترجمه گوگل]اغلب محکومیتهای جنایی به طور خودکار مهاجرین را از دریافت تابعیت محروم می کند

15. Each count of felony tax evasion can put you behind bars for 5 years with a $ 100, 000 fine.
[ترجمه ترگمان]هر یک از موارد فرار از مالیات، می تواند شما را به مدت ۵ سال با ۱۰۰ هزار دلار جریمه کند
[ترجمه گوگل]هر تعداد از فرار از مالیات جنایی می تواند شما را پشت سر بگذارید برای 5 سال با حق بیمه 100 $، 000

Armed robbery is a felony.

سرقت مسلحانه تبهکاری محسوب می‌شود.


پیشنهاد کاربران

جرم , جنایت

# He was convicted of felony
# She was accused of a felony
# Such action constitutes a felony
# a felony punishable by imprisonment

felony ( حقوق )
واژه مصوب: جنحۀ بزرگ
تعریف: جرم مهم یا نوع خطرناکی از جرم که قابل مجازات حبسِ بیش از یک سال باشد

شریرانه، شرورانه، بی رحمانه

1 ) Sherwin said, the "gamut of cases" and misconduct that they're looking at "is really mind - blowing. "

This includes "significant felony cases tied to sedition and conspiracy, " he said. Those charges would carry prison terms of up to 20 years
2 ) Their only marching orders, " he said, are to build sedition and conspiracy charges related to "the most heinous acts that occurred in the Capitol, and these are significant charges that have felonies with a prison terms of up to 20 years. "
CNN. com@

( an example of ) serious crime that can be punished by one or more years in prison
تبه کاری

جرم


کلمات دیگر: