کلمه جو
صفحه اصلی

favorite


معنی : ندیمه، خاصگی، سوگلی، عزیز دردانه، برگزیده، مطلوب، محبوب
معانی دیگر : دلخواه، دلپسند، خواستنی، دوست داشتنی، به خواسته، پسند، (امریکا) تام الوداد، برخوردار از کلیه ی امتیازات ناشی از دوستی، (در مسابقات و انتخابات و غیره) دارای بیشترین احتمال بردن، بختمند، مخصوص

انگلیسی به فارسی

نور چشمی، عزیزدردانه، نظر کرده


(شخص) مورد‌علاقه، محبوب، عزیز‌کرده، عزیز


(چیزِ) مورد علاقه، (چیزِ) مطلوب، (چیزِ) ایده‌آل، (چیزِ) دلخواه، (چیزِ) برگزیده


(اسب‌دوانی) اسب مورد توجه


(شخص، چیز) مورد علاقه، مطلوب، ایده‌آل، دلخواه، محبوب، دوست‌داشتنی


مورد علاقه، سوگلی، خاصگی، عزیز دردانه، ندیمه، برگزیده، محبوب، مطلوب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing treated with special favor.
مترادف: darling, jewel, pet, treasure
متضاد: bete noire
مشابه: choice, preference

(2) تعریف: a competitor thought to be the most likely winner.
مترادف: front-runner
مشابه: leader, pacesetter
صفت ( adjective )
• : تعریف: preferred over all others; held in the highest regard.
مترادف: pet, select
مشابه: choice, darling, fair-haired, ideal, popular

• preference; best loved person, best loved object; contestant considered to have the best chance of winning
preferred above others; liked or loved above others

مترادف و متضاد

ندیمه (اسم)
abigail, maid of honor, favorite, confidante, favourite, maid of honour

خاصگی (اسم)
favorite, favourite, repository, confidant, minion

سوگلی (اسم)
favorite, favourite, fair-headed boy

عزیز دردانه (اسم)
favorite, favourite, minion

برگزیده (صفت)
favorite, picked, choice, selective, select, chosen

مطلوب (صفت)
favorite, desirable, favorable, demanded, desired, eligible, needed, sought

محبوب (صفت)
favorite, honey, lovable, loveable, lovesome, dear, beloved, popular, loved, cherished, darling, intimate, precious, treasured

preferred


Synonyms: admired, adored, beloved, best-loved, cherished, choice, darling, dear, dearest, desired, especial, esteemed, favored, intimate, liked, main, number one, personal, pet, pleasant, popular, precious, prized, revered, sweetheart, treasured, wished-for


Antonyms: disliked, hated, loathed


something or someone cherished, prized


Synonyms: apple of eye, beloved, chalk, choice, darling, dear, fave, front-runner, ideal, idol, love, main, minion, number one, paramour, pet, pick, preference, shoo-in, teacher’s pet


Antonyms: hate, peeve


جملات نمونه

1. my favorite dish
خوراک محبوب من

2. a most favorite nation
کشور برخوردار از امتیازات ویژه

3. iran's most favorite poet
محبوب ترین شاعر ایران

4. mashallah khan's favorite wife
زن سوگلی ماشاالله خان

5. calumny was his favorite weapon
حربه ی محبوب او تهمت و افترا بود.

6. it is a favorite tradition of theirs
آن یکی از سنت های محبوب آنان است.

7. what are your favorite studies?
رشته های تحصیلی مورد علاقه ی شما کدامند؟

8. what is your favorite food?
غذای مورد علاقه شما چیست ؟

9. what is your favorite fruit?
کدام میوه را از همه بیشتر دوست دارید؟

10. he writes articles, but his favorite medium of expression is poetry
او مقاله می نویسند ولی بیانگر محبوب او شعر است.

11. the spicy quality of our favorite teacher
ویژگی گیرای معلم محبوب ما

12. trees and waterfalls are a favorite theme for many painters
بن مایه ی محبوب بسیاری از نقاشان،درخت و آبشار است.

13. A sweet and lovely gift to my favorite teacher.
[ترجمه ترگمان]یک هدیه شیرین و دوست داشتنی برای معلم محبوب من
[ترجمه گوگل]یک هدیه شیرین و دوست داشتنی به معلم مورد علاقه من

14. I want to be his favorite hello and his hardest goodbye.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم سلام و hardest مورد علاقه او باشم و سخت ترین خداحافظی او
[ترجمه گوگل]من می خواهم به سلامتی مورد علاقه او و سخت ترین خداحافظی او بپردازم

15. Mark Twain is my favorite author.
[ترجمه ترگمان]مارک تواین، نویسنده مورد علاقه من است
[ترجمه گوگل]مارک تواین نویسنده من مورد علاقه من است

16. Spaghetti is one of my favorite foods.
[ترجمه ترگمان]اسپاگتی یکی از غذاهای محبوب من است
[ترجمه گوگل]اسپاگتی یکی از غذاهای مورد علاقه من است

17. My favorite place in the entire world is right next to you.
[ترجمه ترگمان]مکان مورد علاقه من در کل دنیا درست کنار توست
[ترجمه گوگل]مکان مورد علاقه من در کل دنیا درست در کنار شماست

18. Mathematics is her favorite subject.
[ترجمه ترگمان]ریاضیات موضوع مورد علاقه اوست
[ترجمه گوگل]ریاضی موضوع مورد علاقه او است

19. Oranges are my favorite fruit.
[ترجمه فاطمه رحمانی] پرتقال ها میوه محبوب من هستند
[ترجمه ترگمان]پرتقال، میوه مورد علاقه من است
[ترجمه گوگل]پرتقال میوه مورد علاقه من است

20. Her favorite Beatitude is " Blessed are the meek for they shall inherit the earth ".
[ترجمه ترگمان]Beatitude مورد علاقه او \"قرین عزت\" است، زیرا آن ها زمین را به ارث خواهند برد \"
[ترجمه گوگل]خیرخواهی مورد علاقه او 'محبت هستند لعنتی برای آنها باید زمین را به ارث برده'

21. John was laid away in his favorite spot on the hill.
[ترجمه ترگمان]جان روی تپه مورد علاقه اش قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]جان در نقطه مورد علاقه خود را بر روی تپه قرار داده شد

a favourite wife

سوگلی


پیشنهاد کاربران

به معنای دوست داشتنی، مورد علاقه، چیزی که ما اون رو دوست داریم

If you're favorite thing or someone is your favorite so you like it alot

به معنی مورد علاقه، دلخواه

مورد علاقه

دوست داشتنی

چیزی که دوستش داریم
علاقه، مورد علاقه

مورد توجه و چیزی که ما از بین همجنسان آن برگزیده ایم و مورد علاقه ی ماست. . . چیزی که برای نا دلنشین است

A person that you like more than the others


Your favorite is what you like more than other things

مورد پسند، مورد علاقه

مورد علاقه ، دوست داشتنی

favorite
مورد علاقه، دوست داشتنی

Your favorite is what you love to eat , drink, wear, buy . . . more than other things
چیز مورد علاقه . دوست داشتنی برای خود . خاص و مد نظر خود

علاقه مندی، علاقه، دوست داشتن

دلخواه - دلپسند - خواستی - علاقه - دوست داشتنی - مخصوص - علاقه مندی

مورد علاقه ، محبوب

موردپسند


مورد پسند
مورد علاقه
چیزی رو دوست داشتن
مثال:
favorite food
یعنی غذای مورد علاقه

مورد علاقه ، دوست داشتن

مورد علاقه
مورد پسند

این واژه هندو - اروپایی ست و هاوَند ( برابر=معادل ) آن در زبان ما " گَهراد" ( favor ) از ریشه پارتی گهرادَنیفت ( favorite ) می باشد. ( Gahraadanift )

مورد علاقه : favorite

مثال
ورزش مورد علاقه
favorite sport



دل انگیز

مورد علاقــه _محبـــوب

ماندنی، زنده،

Favorite به فارسی مورد علاقه
برای مثال my favorite game is jumping rop
=معنی ( بازی مورد علاقه من طناب زدن است )


مدعی
real madrid is favorite to win the champions league
Donald Trump is favorite to win presidential enlections

My favorite color is pink
رنگ▪️ مورد علاقه ▪️من صورتی است
➖➖➖➖

Favoriteبه معنی دوست داستن چیزی مثلا میگه . . My favorite animal is dog. .
میگه من حیوان مورد علاقه ام سگ هست

دلخواه ، پسندیده ، مورد پسند ، مورد علاقه ،
علاقه ، و. . . . . . . .

Favourite:بریتانیایی
و
Favorite: آمریکایی
اما تلفظ یکیه

تبعیض یا تعصب داشتن درمورد چیزی

دلخواه ، مورد علاقه

Favorite=مورد علاقه
مثال=?What's my favorite toy
بازی مورد علاقه ات چیه؟

مورد علاقه ؛ مدعی برنده شدن

# Mark Twain is my favorite author
# Spaghetti is one of my favorite foods
# Chocolate chip cookies are my favourites
# He is the favourite in the race
# Brazil are favourites to win this year's World Cup

صفت favorite به معنای مورد علاقه
صفت favorite به معنای مورد علاقه به چیزها یا افرادی اطلاق می گردد که از بین مجموعه ای از افراد یا چیزها بیشتر مورد پسند افراد باشند. مثلا:
it's one of my favorite movies ( این یکی از فیلم های مورد علاقه من است. )
?who is your favorite writer ( نویسنده مورد علاقه شما کیست؟ )

منبع: سایت بیاموز

Your voice is my favorite sound
معنی این چی میشه میشه یکیتون بگه بهم ممنون

Your voice is my favorite sound
معنی این چی میشه میشه بگین

Favorite یعنی مورد علاقه دوستان


کلمات دیگر: