1. his tallness and fatness surprized me
قدبلندی و فربهی او مرا متعجب کرد.
2. The excellency of hogs is fatness, of men virtue.
[ترجمه ترگمان]یکی از خوک ها چاقی و فضیلت آدمیان است
[ترجمه گوگل]غلبه بر خوک ها چاق است، از فضیلت مردان است
3. Fatness tends to run in families.
[ترجمه ترگمان]fatness تمایل دارد در خانواده ها رقابت کند
[ترجمه گوگل]چربی در خانواده ها به وجود می آید
4. A strong correlation exists between the fatness of parents and their children.
[ترجمه ترگمان]ارتباط قوی بین چاقی والدین و فرزندان آن ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]همبستگی قوی بین چربی والدین و فرزندان آنها وجود دارد
5. No one knows whether a child's tendency towards fatness is inherited or due to the food he eats.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند که آیا تمایل کودک نسبت به چاقی به ارث برده می شود یا به خاطر غذایی که می خورد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی داند که آیا گرایش کودک نسبت به چاقی به ارث برده می شود یا به خاطر غذائی که او می خورد
6. His fatness renders him lazy.
[ترجمه ترگمان]His او را تنبل می کند
[ترجمه گوگل]چاقی او او را تنبل می کند
7. Yield grade is based on the degree of fatness and the degree of muscling.
[ترجمه ترگمان]این درجه براساس درجه چاقی و درجه muscling است
[ترجمه گوگل]نمره عملکرد بر اساس درجه چاقی و درجه اجابت مزاج است
8. I incline to fatness.
[ترجمه ترگمان]به to می شوم
[ترجمه گوگل]من به چاقی افتخار میکنم
9. Fatness often runs in families.
[ترجمه ترگمان]fatness اغلب در خانواده ها می دود
[ترجمه گوگل]چربی اغلب در خانواده ها اجرا می شود
10. Food and fatness is a real problem with me, particularly after the birth of my daughter Hannah.
[ترجمه ترگمان]غذا و چاقی یک مشکل واقعی برای من است، به خصوص بعد از تولد دخترم هانا
[ترجمه گوگل]غذا و چربی یک مشکل واقعی برای من است، به خصوص پس از تولد دختر من هانا
11. Her fatness renders her unable to touch her toes.
[ترجمه ترگمان]چاقی Her او را قادر به لمس انگشت های پایش می کند
[ترجمه گوگل]چربی او باعث می شود او قادر به لمس انگشتان دست خود را
12. The relative fatness of the suslik (Spermophilus dauricus) was studied in the west areas of Jilin Province.
[ترجمه ترگمان]The نسبی of (Spermophilus dauricus)در مناطق غربی استان Jilin مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]چربی نسبی سوسلیک (Spermophilus dauricus) در مناطق غرب استان جیلین مورد مطالعه قرار گرفت
13. Illnesses attributable to fatness are on the rise.
[ترجمه ترگمان]Illnesses مربوط به چاقی در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]بیماری های مرتبط با چربی در حال افزایش است
14. Fatness not only brings uneasiness in normal life and may cause series of disease as well.
[ترجمه ترگمان]fatness نه تنها اضطراب را در زندگی عادی به ارمغان می آورد و ممکن است موجب بروز بیماری شود
[ترجمه گوگل]چربی نه تنها موجب ناراحتی در زندگی عادی می شود و همچنین می تواند موجب بیماری های متعددی شود
15. Their eye bulges from fatness; The imaginations of their heart run riot.
[ترجمه ترگمان]چشمانشان از fatness است؛ تصورات their عصیان می کنند
[ترجمه گوگل]چشمهایشان از چاق بودن؛ تصورات قلبشان، شورش های خود را اجرا می کنند