1. emaciated children with distended bellies
کودکان نحیف با شکم های باد کرده
2. There were pictures of emaciated children on the cover of the magazine.
[ترجمه ترگمان]عکس هایی از بچه های لاغر روی جلد مجله نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]تصاویری از کودکان خسته شده در جلد مجله وجود دارد
3. The prisoners were ill and emaciated.
[ترجمه ترگمان]زندانیان بیمار و نحیف بودند
[ترجمه گوگل]زندانیان بیمار و تحریک شده بودند
4. A long illness had emaciated my father.
[ترجمه ترگمان]یک بیماری طولانی به پدرم صدمه زده بود
[ترجمه گوگل]یک بیماری طولانی پدرم را سیراب کرد
5. A long illness had emaciated the invalid.
[ترجمه ترگمان]یک بیماری طولانی بیمار را رنجور کرده بود
[ترجمه گوگل]یک بیماری طولانی نامناسب را از بین برد
6. Towards the end of his life he looked emaciated, his cheeks hollow and his eyes sunken.
[ترجمه ترگمان]نزدیک پایان عمر لاغر و لاغر به نظر می رسید و چشمانش گود افتاده بود و چشمانش گود افتاده بود
[ترجمه گوگل]به پایان عمر او غرق شد، چشمانش چسبیده و چشمانش غرق شد
7. Several that I saw were very old, bearded, emaciated and grim and deathlike, instead of babies, grown men.
[ترجمه ترگمان]چند نفر که من دیدم بسیار پیر و نحیف و نحیف و نحیف بودند به جای نوزادان، مردان بزرگ
[ترجمه گوگل]تعدادی که من دیدم بسیار قدیمی، ریشو، خسته و مبهم و مرگبار بود، به جای نوزادان، مردان رشد کرد
8. Her fur was matted and she was so emaciated she could hardly stand.
[ترجمه ترگمان]موی او درهم گره خورده بود و آنقدر لاغر بود که به سختی می توانست بایستد
[ترجمه گوگل]خز او خیس شده بود و او خیلی خسته شده بود و به سختی می توانست ایستاد
9. Carol was a short, tight shouldered, emaciated woman with a high peroxide wedge of hair.
[ترجمه ترگمان]کارول یک زن قد کوتاه و خمیده و لاغر و لاغر و لاغر بود
[ترجمه گوگل]کارول یک خانم کوتاه و تنگ شسته و تحریک شده با یک میکرو پراکسید بالا بود
10. An emaciated fellow with jet black hair, thin lips and large brooding eyes caught the friar's eye.
[ترجمه ترگمان]مرد لاغر مردنی با موهای سیاه و لب های نازک و چشمان درشت و متفکر، چشمان راهب را گرفته بود
[ترجمه گوگل]همسایه شلاق زدن با موهای سیاه، لب های نازک و چشمان پرانرژی بزرگ، چشم چشمان را گرفت
11. Cattle were emaciated, under nourished and in poor condition.
[ترجمه ترگمان]گاو در شرایط بدی تغذیه می شد و در شرایط بدی تغذیه می کرد
[ترجمه گوگل]گاوها تحت تغذیه و در وضعیت ضعیف قرار گرفتند
12. He was emaciated and half his weight.
[ترجمه ترگمان]لاغر و نحیف بود
[ترجمه گوگل]او ضعیف و نیمی از وزنش بود
13. Already emaciated, he would take only occasional bites of food and seemed to shake violently when he drank fluids.
[ترجمه ترگمان]از هم اکنون لاغر شده بود و فقط گاه کمی از غذا می خورد و به نظر می رسید که وقتی آب می خورد به شدت تکان می خورد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سست شده است، او تنها ناهنجاری های گاه به گاه غذا را مصرف می کند و به نظر می رسد به شدت لرزش هنگامی که او مایعات را بخورد
14. Its emaciated body is then promptly eaten by its elders so no meat is wasted.
[ترجمه ترگمان]سپس بدن نحیف آن به سرعت توسط بزرگ ترهای خود خورده است بنابراین هیچ گوشتی هدر نمی رود
[ترجمه گوگل]پس از آن توسط بزرگان آن به سرعت خورده می شود و بدن از بین نمی رود