کلمه جو
صفحه اصلی

educator


معنی : مربی، معلم، فرهیختار
معانی دیگر : آموزگار، دبیر، استاد، دانشیار، پرورشگر

انگلیسی به فارسی

معلم، مربی، فرهیختار


مربی، معلم، فرهیختار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who teaches.
مشابه: teacher

- Being able to explain things clearly is one of her skills as an educator.
[ترجمه ترگمان] توانایی توضیح همه چیز به روشنی یکی از مهارت های او به عنوان یک آموزگار است
[ترجمه گوگل] توانایی توضیح دادن چیزها به وضوح یکی از مهارت های او به عنوان یک مربی است

(2) تعریف: a person who administers an educational institution.

• teacher, one who imparts knowledge, one who instructs
an educator is a person who educates people; a formal word.

مترادف و متضاد

teacher


مربی (اسم)
teacher, tutor, coach, mentor, educator, handler, preceptor, tamer

معلم (اسم)
teacher, pointer, educator, instructor, guru, preceptor, pedagog, pedagogue

فرهیختار (اسم)
educator, trainer

Synonyms: coach, dean, department head, educationist, instructor, lecturer, mentor, monitor, professor, schoolteacher, trainer, tutor


جملات نمونه

1. The object of educator is to prepare the young to educate themselves throughout their lives.
[ترجمه ترگمان]هدف آموزگار آماده کردن جوانان برای تحصیل در طول زندگی خود است
[ترجمه گوگل]هدف مربی این است که جوانان را در طول زندگی خود آماده سازد

2. He was a well - known educator.
[ترجمه ترگمان]او یک مربی معروف بود
[ترجمه گوگل]او مربی خوبی بود

3. An educator must first educate himself.
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار باید ابتدا به خود آموزش دهد
[ترجمه گوگل]یک مربی باید ابتدا خودش را آموزش دهد

4. They believe that the role of the community educator is much more limited than the rhetoric often implies.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از معانی بیان است
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که نقش مربی جامعه بسیار محدودتر از لفاظی است که اغلب نشان می دهد

5. Every educator has a personal story to tell from working in our home care teams.
[ترجمه ترگمان]هر مربی یک داستان شخصی برای گفتن از کار در تیم های مراقبت خانگی دارد
[ترجمه گوگل]هر مربی دارای داستان شخصی است که از کار در تیم مراقبت از خانه ما می گوید

6. Writer and educator George Leonard has described some of the dangers of a foreshortened perspective on time.
[ترجمه ترگمان]نویسنده و مربی، جورج لیونارد، برخی از خطرات یک دیدگاه foreshortened را در زمان توصیف کرده است
[ترجمه گوگل]نویسنده و مربی جورج لئونارد بعضی از خطرات پیش بینی شده در مورد زمان را توصیف کرده است

7. Although an educator and a parent, I can not claim to be an expert.
[ترجمه ترگمان]با اینکه یک معلم و یک والد، من نمی توانم ادعا کنم که کارشناس هستم
[ترجمه گوگل]اگرچه یک مربی و یکی از والدین، من نمی توانم ادعا کنم که متخصص باشم

8. For example, an educator can explain to a parent why a student was disciplined without being liable for defamation.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک مربی می تواند به یک والد توضیح دهد که چرا یک دانش آموز بدون اینکه مسیول defamation باشد، منظم است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک مربی میتواند به والدین توضیح دهد چرا که یک دانش آموز انضباطی بدون مسئولیت تقصیر را رعایت نمیکند

9. An educator who began her career in 1974 teaching reading on a Montana Indian reservation, she has enjoyed the ultimate in field trips.
[ترجمه ترگمان]یک آموزگار که حرفه خود را در سال ۱۹۷۴ به تدریس خواندن در یک محل رزرو هندی آغاز کرد، از نهایی کردن سفره ای می دانی لذت برد
[ترجمه گوگل]مربیگری که در سال 1974 کار خود را آغاز کرد و در سال 1974 با تدریس خواندن در یک رزرو هندی مونتانا، از او در سفرهای نهایی لذت برد

10. Booker T. Washington, the renowned black educator, was an outstanding example of this truth.
[ترجمه ترگمان]مدرسه Booker T واشنگتن، مربی مشهور سیاه پوست، نمونه برجسته ای از این حقیقت بود
[ترجمه گوگل]بوکر ت واشنگتن، مربی برجسته سیاه، نمونه برجسته ای از این حقیقت بود

11. Puja Thomson is a counselor, healing facilitator, educator and minister of the Healing Light Center Church, founded by the Reverend Rosalyn Bruyere.
[ترجمه ترگمان]Puja تامسون یک مشاور، تسهیل کننده درمان، مربی و وزیر کلیسای جامع Light است که توسط the Rosalyn Bruyere تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]پویا تامسون مشاور، تسهیل کننده شفا، مربی و وزیر کلیسای مرکز شفا دهنده نور، تاسیس شده توسط رستاخیز Rosalyn Bruyere است

12. Chu Tunan is a famous litterateur, educator and social activist.
[ترجمه ترگمان]چو Tunan یک متخصص مشهور، مربی و فعال اجتماعی است
[ترجمه گوگل]چو تونان یک معشوقه، مربی و فعال اجتماعی است

13. As Horace Mann, the great educator, once said, "Habits are like a cable. "
[ترجمه ترگمان]همان طور که هوریس من، مربی بزرگ، گفته بود، \" عادت ها مثل یک کابل هستند \"
[ترجمه گوگل]همانطور که هورس مان، یک مربی بزرگ، یک بار گفت: 'عادت ها مانند یک کابل است '

14. The educator located the local location allocated to him.
[ترجمه ترگمان]مربی مکان محلی را که به او اختصاص داده شده بود، قرار داد
[ترجمه گوگل]مربی محل سکونت محلی را به او اختصاص داد

15. The man who can make hard things easy is the educator.
[ترجمه ترگمان]مردی که می تواند کاره ای سخت را آسان کند، مربی است
[ترجمه گوگل]مردی که می تواند سخت کار سخت را آسان کند، مربی است

پیشنهاد کاربران

آموزش دهنده
فرد آموزش دهنده
ممکن است درجایی استفاده شود که هدف اشاره به هر کسی که آموزش می دهد باشد، مانند والدین، معلم و غیره.

teacher

مربی _معلم کسی که آموزش می دهد

مربی
آموزگار
دبیر

آموزشگر ( مدرس )
پرورشگر ( مربی )


کلمات دیگر: